صفحه میرزا محمد ابراهیم عطائی ( دبیرچی )

مجموعه برداشت ها، خاطرات و آموزش های ابراهیم عطائی

این که بعد از دیدن نهنگ عنبر چه حسی در من شکل گرفت؟ و یا ذهنم درگیر چه افکار و خاطرات و حرفهایی شد؟
باید بگم جزو معدود فیلم هایی بود که در حین تماشای آن گریه کردم!
و تا حدودی منو یاد گذشته خودم انداخت! البته تا حدودی ….
و، مواردی که ذهنم رو درگیر کرد رو نمیشه به خوبی بیان کرد چون بازهم تا حدودی برای خودم هم گنگ و مبهم هستند، همونطور که سابقا هم بودن!
اول از همه توصیه می کنم این فیلم رو ببینین! البته اگر هم نبینین ضرر نمیکنین! ( من جمله مواردی که ندیدنش برای نسل بشر ضرر داره سریال فرینج هست)
اما از مواردی که بعد از دیدن این فیلم به ذهنم رسید این بود که رویا واقعا متوجه نشد که ارژنگ اونو دوست داره؟ من که باور نمیکنم! ارژنگ از همه چیز، حتی زندگیش بخاطر رویا گذشت تا به اون برسه، پس چرا اینقدر دیر لایق رسیدن شد؟؟؟
چه چیزی درون این نهنگ خوشبو باعث میشد که به دفعات متولد سال ثور داستان رو ترک کنه؟

آیا هرچی که سر بیژن اومد بخاطر این بود که زندگی مشترک عملا به فنا رفته خودش رو بخاطر رویا نابود کرد؟

آیا رویا نمک نشناس بود؟ من میگم بود! و نمیدونم چرا فقط وقت ناراحتی به ارژنگ رو مینداخت و در سایر احوال آدم حسابش نمیکرد؟ سابقا این واکنش برام قابل درک نبود، هنوز هم نیست! این دقیقا چیزی بود که اشکم رو سرازیر کرد.
اصلا چرا چنین چیزی باید رخ بده؟
آیا روابطی که الان برجامعه حاکم هست صحیحه؟؟ دوست معمولی! دوست غیر معمولی! دوست خوب! دوست بد! آیا منو امثال من، واقعا تونستیم با فکری روشن پیش بریم یا منحرف شدیم؟ حق با ماست یا گذشتگان ما؟ اصلا اون واقعیت مطلق چیه؟ چرا چنین پدیده ای باید رخ بده؟ اشکال کار کجاست؟ اشکال این علاقه و عشق و امثالهم درچیه که اینجوری خیلی از جوونا رو مچل خودش کرده؟
دوستان اشتباه نشه، من شیخ نیستم، منبر نمیخام برم، اصلا هم تو فاز امر به معروف و نهی از منکر نیستم! حوصلشم ندارم! لکن تمام اینا واقعا برام سوال شده….
این فیلم من رو تماما یاد گذشتم انداخت و یک آینده کاملا احتمالی و صد در صد قابل تغییر رو برای من بازگو کرد!
و سوال آخر، تکلیف ما با نهنگ ها عنبر زندگیمون چیه؟

 

———————————————————————————————————————————————————————————

 

تحریر شده بتاریخ نهم بهمن ماه سنه یکهزار و سیصد و نود و چهار هجری خورشیدی

پ.ن: وبسایتم هر هفته یکشنبه راس بیست و سی دقیقه به روز میشه

8 پاسخ

  1. غم ها ارزش جنگیدن ندارند!
    رهایشان کنید
    غم ها آن قدر خسته اند ،
    که با کمترین بی توجهی ، از پا در می آیند .
    برای شادی بغل باز کنید ،
    و با امید زندگی کنید …
    به لبخندتان اجازه دهید ، تا دنیای تان را تغییر دهد
    ولی به دنیای تان اجازه ندهید که لبخندتان را تغییر دهد.

    شاد باشید و بخندید

  2. در یک کلام…رویا ارژنگو دوست نداشت…

    بنظرم ادما مختارن هرکسیو ک بخان و میپسندن دوست داشته باشن…
    و البته دختر سودجویی بود…خودخواه بود…
    بنظرم ادمها باید بدونن کیو و چطور طرف مقابلو دوست بدارن
    ک ارژنگ نمیدونست
    و خودشم مقصر بود…

پاسخ دادن به عادله لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا سوال امنیتی را پاسخ دهید. *