صفحه میرزا محمد ابراهیم عطائی ( دبیرچی )

مجموعه برداشت ها، خاطرات و آموزش های ابراهیم عطائی

این روزا دلم خیلی میگیره

در بی پشتوانه ترین حالت زندگیم قرار گرفتم

دستم به هیچ جایی نمیرسه، زحماتم نتیجه ی عکس میده، دعاهام مستجاب نمیشه

انگار از دنیا جدا افتادم. انگار اصن نیستم، انگار مُردم.

اونفدر که الان از آیندم میترسم، از مرگم نمی ترسم …

موندم، گیر کردم

اینکه دیگه باید چیکار کنم که نکردم؟ کدوم راه رو باید برم که نرفتم؟

چیکار کنم که بتونم خودم رو از این مرداب کوفتی بکشم بیرون؟ 

ناامیدم، و هرچی میخوام امیدوار باشم، انگار دنیا جلوم صف آرایی می کنه تا منو بکوبه زمین. و الان فقط یه دست و پا شکستم، یه تیکه گوشت اضافی روی زمین که ای کاش که نباشم که نباشم که نباشم …

 

 


 

 

تحریر شده بتاریخ بیست و نهم تیرماه سنه یکهزار و سیصد و نود و هشت هجری خورشیدی.

سعی می کنم هر هقته یکشنبه راس بیست و سی دقیقه به روز بشم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا سوال امنیتی را پاسخ دهید. *