صفحه میرزا محمد ابراهیم عطائی ( دبیرچی )

مجموعه برداشت ها، خاطرات و آموزش های ابراهیم عطائی

همان خرداد، هجده سال تمام داشتم!
رای اولی نبودم، اما برای آن رای اولین بارم بود
با هزاران شوق و امید ، پای صندوق رفتم و رایم را به صندوق انداختم
تازه باورم شده بود قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
منتظر بودم تا بهار پیروز شود! منتظر شکفتن همه شادیها!
در همین رویا بودم که زمستان پیروز شد!

همان دی….

اعتقادم از ضرب المثل قطره قطره سلب شد
کنج خانه نشستم و فقط به همه پرونده بافی ها نگاه کردم!
دلم سخت گرفت! ذهنم همیشه از همان تکه کاغذی که درون آن تکه پلاستیک انداختم بیزار شد!
هرچه آید خوش آید…

 

—————————————————————————————————————————————–

 

پ.ن: وبسایتم هر هفته یکشنبه راس بیست و سی دقیقه به روز میشه

6 پاسخ

  1. نمی دانم به امید آینده بنشینم یا یا به افسوس گذشته؟
    نمی دانم من اششتباه فکر می کنم یا مردم درست می اندیشند؟
    هر چه هست دنیا سیاه تر از آنچه که هست دیده می شود

  2. نمي دونم شايد بايد بگم خوش بحالتون كه راحت مينويسيد اينجا و نمي ترسيد…ولي من ياد ستار ب
    ميافتم حتي موقع نظر نوشتن…من ترسو نبودم..ترسو شدم..اعتراف ميكنم با ديدن خيلي از ماجراها تا حد مرگ ترسيدم..به خودم قول دادم مواظب باشم و زبان سرخ سرسبز بر باد نده..من سكوت رو انتخاب كردم.شايد كار بزدلها باشه.ولي بين جماعتي كه با يه آبميوه حرفشون عوض ميشه جونم عزيزتر از مردن براي سعادت و آگاهي اين جماعته.

پاسخ دادن به ابراهیم عطائی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا سوال امنیتی را پاسخ دهید. *