صفحه میرزا محمد ابراهیم عطائی ( دبیرچی )

مجموعه برداشت ها، خاطرات و آموزش های ابراهیم عطائی

برعکس خاطرات | قسمت دوم

درست به خاطرم نمانده، یا پایان سال دوم دبیرستان است یا سال سوم! همانطور که ملاحظه میفرمایید دماغی داشتم هر روز از روز قبلش بزرگتر می شد و همگی معتقد بودند بخاطر بلوغست، ای خبر مرگ این بلوغ را بیاورند که آسایش و شب و روز برایم نگذاشته بود. دست خط خرچنگ قورباغه ی روی […]

بر عکس خاطرات | قسمت نخست

احتمالا اولین چیزی که بعد از دیدت این عکس در ذهن شما می آید این است که بنده درحال رقص برای حضار هستم و احتمالا مراسم هم چیزی جشن مانند است. اما خیر! همه چیز متفاوت از آن است … اینجا دوازدهم آذرماه سنه یکهراز و سیصد و نود و سه هجری خورشیدیست! همانطور که […]

داستان از این قرار است که | آغاز

کاملا واضح و بدیهی هست که هر چیزی در اطراف ما آغازی داشته و صد البته مطالعه در خصوص علتش و منشا و آغازش برای درک اینکه چطور جهان به شکل امروزی خودش درومده خیلی ضروریه. این همچنین اولین قدم به سمت گشت و گذار در تغییراتی هست که با گذشت زمان، در تکامل هرچیزی […]

داستان از این قرار است که | تقارن و پایستگی

با مفهوم تقارن در طبیعت آشنا هستین؟ راستش خودمم اولین بار بود که این اصطلاح به چشمم خورد و البته از اون دسته افرادی هستم که همیشه از تقارن تو زندگیم استقبال کردم و بهش علاقه دارم. تقارن در طبیعت نقش مهمی رو در هویت بخشی به قوانین طبیعت بازی می کنه. مثلا همین توانایی […]

ویل

اوقاتی هم هستند که برایتان نگویم، مثل سکته مغزی آدم را فلج می کند. مثلا من امروز وسط کارم بودم و مشغول بازرسی ،یکهو با نفسی که کشیدم انگار بجای اکسیژن، غم وارد ششهایم شد و طوری مرا درگیر کرد که کافر نشنود مسلم نبیند. هر کسی آن لحظه من را ببیند بی برو برگرد […]

داستان از این قرار است که … | قوانین از کجا آمدن؟

تا حالا براتون از واحدها گفتم و البته قوانین طبیعت اما واقعا این قوانین از کجا اومدن؟ نظم موجود در جهان، طلوع و غروب خورشید برای ۴٫۵ میلیارد سال در این سیاره، حرکت سایر سیارات و فعل و انفعالاتی که باعث به وجود آمدن حیات شدن و هرچیزی در اطراف ما تابع یک سری قوانین […]

کوله بار ۹۹

سلام اعتراف می کنم سال ۹۹ با اختلاف متغیرترین سال عمرم بوده! و تجربیات فوق العاده ای به دست آوردم. البته در کنارش دردسرهای فراوانی رو متحمل شدم و یه جورایی الان که اول سال ۱۴۰۰ ایستادم و دارم این متن رو می نویسم، کاملا درک میکنم یک آدم قوی ترم و میتونم رد زخم […]

سیزده ماه در یک سنگر | افق کوروش

افق کوروش

از اوایل سال ۹۹ هست که دیگه به اینجا سر نزدم! زمان چقدر سریع میره. انگار نه انگار که همین دیروز بود که در افق کوروش استخدام شدم و الان بیشتر از یک سال از اشتغال من در این مجموعه سپری میشه. یادم نمیره روز اولی پام رو گذاشتم داخل شعبه و خودمو معرفی کردم […]

داستان از این قرار است که … | قانون و قاعده

خب حالا کمی با واحدها اشنا شدیم و فهمیدیم که هر پدیده ای رو میشه اندازه گرفت، حالا بهتره با یک سری از قوانینی که میتونیم به وسله ی اونها پدیده هایی رو در عالم توجیه کنیم معرفی کنم. البته قوانین خیلی واضحی هستن و شکی نیست که همگی شما بهشون اشراف دارین یا حداقل […]