خاطرات و خطرات یک کارشناس توانبخشی – ۶
حقیر به این مساله که دست خدا، بالای هر دستی هست، ایمان آوردم! شروع ماجرا بر می گردد به اواخر سال ۹۳، که یکی از مراجعان، قصد داشت تحت حمایت واحد ما قرار بگیرد....
حقیر به این مساله که دست خدا، بالای هر دستی هست، ایمان آوردم! شروع ماجرا بر می گردد به اواخر سال ۹۳، که یکی از مراجعان، قصد داشت تحت حمایت واحد ما قرار بگیرد....
آقای قاف رئیس اداره ماست. البته قبل تر ها که رئیس نبود؛ کارشناس بود. هم اتاقی بودیم، اصلا کارمان یکی بود. من سرباز بودم و قاف کارشناس. آنموقع ها فاز آقای قاف و من و...
دوباره سلام قبل از هر چیز باید بگم ایده ی این پست رو از بلاگ دوست خوبم محمدحسین محسنی گرفتم! بدم نیومد که یکم به سالی که گذشت فکر کنم و ببینم چیا رو...
از نظر من حلال نیست… پیرمرد از اقوام شهردار است! آمده بود تحت پوشش قرار بگیرد تا براش کمک هزینه حق پرستاری برقرار شود. اما سازمان برای سالمندان این مورد را پرداخت نمی کند. و...
پیرمرد سیم سمعکش خراب شده بود! آمده بود تا از اداره سیم سمعک بگیرد ولی خب به دلایلی که به علت تعدد فراوان از گفتن آنها صرف نظر میکنم ما آن سیم را نداشتیم. اما...
دیروز در محل یکی از ساختمان های بهزیستی استان جلسه ای در رابطه با توجیه رؤسا شعب بهزیستی جهت مشاوره شغلی معلولین برگزار شد! حقیر هم به دستور سرپرست شهرستان در این جلسه شرکت داشتم...