فقط میخوام بنویسم!
از چه را نمیدانم! اما میخواهم بنویسم!
مدت هاست که نه موضوعی در سر دارم و نه چیزی که بتوان گفت!
فقط میدانم دلم برای نوشتن لک زده!
خسته از منطقم! از احتمال! از پیشبینی! از توابع ضرر و زیان!
دلم میخواهد یکی پنجره را باز کند و کمی هوای تازه به دنیای من سرازیر شود
با این همه دلم میخواهد بنویسم!
شاید از پژمان! سریال جالبی بود! نمیگویم محتوی داشت ولی زندگی هرکدام از ما میتوانست باشد!
یا از آسمان بنویسم …
تازگی ها سوالاتی همیشگی به شدت مرا به خود مشغول کرده اند!
نهایت کیهان! تعداد کیهان ها!! عالم! چند عالم داریم! بعد از کیهان کجاست؟؟ آخر سیاهچاله که خوب مثلا که چه؟؟؟
کمی! فقط کمی هم دلم تنگ است!
“من! همین من ساده! برای یک بار برخواستن هزاران هزار بار فرو افتاده ام “
حتی گاهی دلم میخواد زمان را متوقف کنم تا کمی راحت تر باشم!
کاش بتوانم با سرعت نور حرکت کنم!
گاهی دوباره از بعد انسان فراتر می روم! و میگویم کاش دفعه ی بعد آدم بهتری باشم.
منم الان یک ماه میشه همین مشکلو دارم. دست و دلم به نوشتن نمیره دیگه…
در مورد نهایت کیهان و ادم بهتر بودن ارجاعت میدم به این جمله انیشتین که:
“دو چیز انتها ندارد: 1- اندازه کیهان 2- حماقت بشر
البته در مورد دومی زیاد مطمئن نیستم”
بسیار عالی
بی بهانه نوشتنون رو دوس دارم
🙂
در حقیقت لحظه لحظه زندگی، کتاب کتاب نوشته و درس و تجربه هست.
این ما هستیم که نسبت به اونها بینایی و بینش لازم رو نداریم.
خوش باشی.
🙂
تازگیاهوای تازه،قدم زدن زیر بارون،دویدن تا نقطه ای دور،خیره شدن به ستاره ها،حالم روجانمیاره،آرومم نمی کنه….دلتنگیم بیش ار اینهاست…اینقدردلتنگم که هوای تازه ی سحرگاهم حتی راهی به گلوم پیدانمی کنه…انگار یه بغض کهنه سدراهش شده…
ازاین تکرارها ونبودن ها متنفرم…دلم یه حادثه ی سرزده می خوادیاحتی ثانیه هایی برای توقف…لحظه هایی شیرین که عبورنکنند،یه ساعت زمان که دکمه اش روبزنم تا پیداکنم ریشه ی این اشکای بی اختیار رو…
دلم یه خونه تکونی اساسی می خوادتاخاطرات خوبم رو دوباره گردگیری کنم…چراتکرارنمیشه لحظه های دوست داشتنیم؟؟؟؟
آه ….
سلام
همه اينها نشان از آن داره كه ما براي محدوديتهاي دنياي مادي خلق نشدهايم … و چقدر متعالي خواهد بود فهم اين نكته اگر محدوديتهايمان بگذارند!
سلام استاد!
خیلی خوش آمدین!
بله منم کاملا با نظر شما موافقم!
خیلی عالی بود اصلا فکر نمیکردم این جوری باشه خیلی خیلی عالی بود