و این تقویم تاریخ نکبت همچنان ادامه دارد، امروز که می نویسم، بیست و هشتمین روز از دومین ماه از اولین سال پس از نکبت است و روزی که این متن منتشر می شود، اگر این مصیبت رفع نشود میشود بیست و یکمین روز از چهارمین ماه اولین سال پس از نکبت. چقدر دلم میخواست خواندن بدانم! و البته چقدر خوب می بود اگر صدایی هم برای آواز داشتم …
آن وقت با سوز شروع می کردم به خواندن
به سوی تو، به شوق روی تو، به طرف کوی تو
سیده دم آیم، مگر تو را جویم، بگو کجایی؟
نشان تو، گه از زمین گاهی، ز آسمان جویم
ببین چه بی پروا، ره تو می پویم، بگو کجایی؟
کی رود رخ ماهت از نظرم
نظرم، به غیر نامت کی نام دگر ببرم
اگر تو را جویم حدیث دل گویم بگو کجایی
به دست تو دادم دل پریشان دگر چه خواهی
فتاده ام از پا بگو که از جانم دگر چه خواهی
یک دم از خیال من نمی روی ای غزال من
دگر چه پرسی ز حال من
تا هستم من اسیر موی توام به آرزوی تو ام
اگر تو را جویم حدیث دل گویم بگو کجایی
به دست تو دادم دل پریشانم بگو کجایی
فتاده ام از پا بگو که از جانم دگر چه خواهی
متن زیبایی نوشته بود: دایه جان گفت: وقتی واگو کنی دوستت میدارم، تو عاشق تر میشوی و او بی تفاوت تر
و حافظ فرمود:
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
انی رایت دهرا من هجرک القیامه
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا العلامه
هر چند کآزمودم از وی نبود سودم
من جرب المجرب حلت به الندامه
پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا
فی بعدها عذاب فی قربها السلامه
گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
و الله ما راینا حبا بلا ملامه
حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین
حتی یذوق منه کاسا من الکرامه
فقط دوباره مضراب ها را برمیدارم و صدای این ساز ناکوک را تا عرش بالا می برم، یک بار شهر آشوب، یک بار قفس و دوباره از اول …
اگر زبانم لال است، دستانم تواناست.
تمت
پ.ن: وبسایتم هر هفته یکشنبه راس بیست و سی دقیقه به روز میشه
فضا سنگینه…این شعر حافظ رو دوست …خیلی سوز داره…
شعر به غایت زیبایی هست
آره خیلی هم سنگینه .. منم عاشق این ترانه به سوی تو هستم خییلی اشکام در امد .. اشعار حافظ هم بی نظیره .. باید فراموش بشه اون روز و سال و ماه به اصطلاح خودتون نکبت این همه حلاجی و به خاطر سپردن روز و سال و ماه فقط باعث میشه خودتون بیشتر اذیت بشید ………………………………………. حال دلتون خوش نه اینجوری ابری .. یاحق
ممنونم از شما