چند مدت پیش مشغول ترجمه از سایتی بودم که یک موضوع خیلی جذاب نظرم رو به خودش جلب کرد:
PARALLEL UNIVERSES AND THE MANY-WORLDS THEORY
اعتراف می کنم موضوع جهان های موازی جزو جذاب ترین موضوعاتی هست که تا حالا راجع بهش شنیدم. خصوصا اگه سریال فرینج رو دیده باشین، به زبانی خیلی ساده مفهوم جهان های موازی رو میگه. پیشنهاد می کنم حتما این سریال رو ببینین. خودم همه قسمت هاش رو دارم. کسی می خواست بهم بگه. خب خلاصه اینکه شروع کردم به خوندن مقاله و بدم نیومد ترجمش رو اینجا هم بزارم! باشد تا دسته جمعی رستگار شویم!
:«
آیا شما تک هستید؟ در ادراک شما از جهان جواب واضح است، شما متفاوت از بقیه در این جهان هستید. اما آیا کیهان ما تک است؟ مفهوم چندین واقعیت یا جهان های موازی چیزی که ما در باره جهان و خودمان می دانیم پیچیده میکند و به چالش می کشد. یکی از مدل های احتمالی تئوری جهان های زیاد است که سر و صدای زیادی به پا کرده و عجیب و غریب و غیر واقعی به نظر می رسد درست شبیه فیلم های علمی تخیلی اما هیچ آزمایشی وجود ندارد که اعتبارش را را با قدرت رد کند.
در اصل جرقه جهان های موازی مربوط میشود به معرفی مکانیک کوانتم در سال ۱۹۰۰٫ مکانیک کوانتوم شاخه ای از فیزیک است که روی جهان های بی نهایت کوچک و پیش بینی رفتار در ابعاد نانو بحث می کند. فیزیکدانان مشکلاتی در برقرار کردن مدل های ریاضی با رفتار ماده کوانتوم بخاطر رفتار به نمایش گذاشته شده اش هم به صورت موجی و هم به صورت ذره ای دارند. برای مثال یک فوتون که بسته کوچکی از نور است هم به صورت عمودی بالا و پایین حرکت می کند و هم به صورت افقی به جلو و عقب رانده می شود.
چنین رفتاری کاملا در تضاد سایر اجرام است. هرچیزی که ما میبینیم حرکت می کند مثل همان موج یا ذره. این تئوری از تئوری اصل عدم قطعیت هایزنبرگ نامیده می شود که میگوید حرکت و موقعیت را نمی توان با دقت خاصی تعیین کرد.
در رابطه با مکانیک کوانتوم اثر مشاهده گر می تواند حالات -اثر ذره ای یا موجی- را تحت تاثیر قرار دهد. ذرات کوانتوم در حال اندازه گیری را تحت تاثیر قرار دهد. گذشته از آن تفسیر نیلز بور و کپنهانگ، اصل عدم قطعیت هایزنبرگ را مورد استفاده قرار می دهد تا بیان کند که در مشاهده، ذرات حالت دوتایی طبیعی ( ذره ای و موجی) اندازه گیری نمی شود و تنها مانند یکی از اینها را می توان اندازه گرفت.
در سال ۱۹۵۴ دانشجوی جوانی در دانشگاه پرینسون بنام هاق اورت یک فرضیه رادیکالی پیشنهاد شد که با تمام مدل های مکانیک کوانتوم فرق داشت.اورت اعتتقاد نداشت که مشاهده ماده کوانتوم باعث رفتار نکردنش در اشکال گوناگون شود.
بجایش او استدلال کرد که مشاهده ماده کوانتوم شکافی در عالم به وجود می آورد. به بیان دیگر عالم از خودش کپی برداری می کند تا حساب برای همه ی امکانات و تمام این کپی ها به طور همزمان و مستقل باشد. هر زمان که یک فوتون اندازه گیری می شود یک دانشنمد در یک عالم آن را درحالت موجی آنالیز می کند و دانشمند دیگری در عالم دیگری آن را به صورت ذره ای مورد بررسی قرار می دهد. هر کدام از این جهان ها یک حقیقت مستقل و یگانه را بازگو می کنند که فقط در جهان های موازی دیگر اتفاق می افتد.
اگر نظریه جهان های بسیار اورت صحیح باشد میتواند شاخه های زیادی را بطور کامل از زندگی ما را در بر بگیرد. هر عملی که بیش از یک امکان داشته باشد باعث به وجود آمدن یک جهان موازی خواهد شد، بنابراین بنابراین تعداد نامتناهی از جهان های موازی و تعداد نامتناهی کپی از هر فرد وجود خواهد داشت.
کپی ها ظاهر یکسانی دارند اما خصوصیات آنها متفاوت است ( یکی منفی گرا باشد و دیگری مثبت گرا) چرا که هر تجربه دستاوردی مستقل دارد. تعداد نامتناهی از حقیقت های متناوب می تواند این حدس را به وجود بیاورد که هر شخص یا هر ورژنی از آن در جهان های موازی همه چیز رو انجام داده و یا انجام خواهد داد.
علاوه بر این نظریه جهان های بسیار بر این دلالت دارد که ما جاویدان هستیم. دیگر پیری راه مطمعنی برای مرگ نخواهد بود. به علت حقایق متناوب میتواند خیلی علمی و فوق پیشرفته باشد به طوری که بتواند داروی ضدپیری تولید کند. اگر شما در یک جهان بمیرید، ورژن دیگر شما در جهانی دیگر زنده خواهد بود.
بزرگترین پیامد مشکل جهان های موازی این است که درک شما از جهان هیچگاه واقعی نخواهد بود. ” حقیقت” ما در یک لحظه در یکی از جهان های موازی به هیچ وجه شبیه حقیقت در جهان دیگر نیست این فقط یک افسانه کوچک و واضح از حقیقت است. شاید معتقد باشید که در حال حاضر مشغول خواندن این مقاله باشید، اما نسخه های زیادی از شما وجود دارند که در حال خواندن نیستند. در حقیقت شما نویسنده این مقاله در یکی از آن ها هستید. پس برای بردن جایزه و تصمیمات مهم اقدام کنین اگر این جایزه های را از دست بدهیم و گزینه های دیگری ایجاد کنیم؟ آیا زندگی مهم هست اگر ما در جایی دیگر مرده باشیم؟
بعضی دانشمندان نظیز هانس مراوک ریاضی دان اتریشی سعی کرده اند که امکان جهان های موازی رو کم جلوه دهند.مراواک یک آزمایش مشهور که خودکوشی کوانتوم نام دارد را گسترش داده. در سال ۱۹۸۷ فردی به یک اسلجه کشنده و دستگاه اندازه گیری مقدار چرخش یا زاویه حرکت فوتون متصل بود. هر ۱۰ثانیه میزان چرخش یا کوارک از یک فوتون جدید ثبت می شد.
بر اساس این اندازه گیری ماشین باعث خواهد شد که اسلحه فرد را بکشد و یا زنده نگاه دارد که احتمال هر کدام ۵۰درصد است. اگر نظریه جهان های بسیار درست نباشد آنگاه احتمال بقای آزمایش گر بعد از هر اندازه گیری کوارک کاهش می یابد تا جایی که اساسا به صفر برسد. در سوی دیگر نظریه جهان های بسیار استدلال می کند که آزمایشگر همیشه شانس زنده ماندن در بعضی جهان های موازی را دارد و در آن با ابدیت کوانتوم مواجه می شود.
هنگامی که اندازه گیری کوارک در حال انجام است دو امکان وجود دارد؛ اسلجه امکان دارد شلیک کند و یا شلیک نکند در این لحظه تئوری جهان های بسیار ادعا می کند که جهان برای هر یک از پایان های این ماجرا به دو جهان متمایز شکافته می شود. در یک واقعیت اسلحه شلیک می کند و در واقعیت دیگر این مهم صورت نمیگیرد. برای دلایل بیشتر دانشمندان نمی توانند آزمایش مراوک را برای ابطال یا درستی نظریه جهان های موازی به عنوان یک تست نمونه شاید فقط بمیرد در یک واقعیت مجزا و در واقعیت دیگر زنده باشد به کار گیرند. به هرحال تئوری عجیب غریب جهان های بسیار و پیامد های شگفت انگیز آن هرچیزی که ما در رابطه با جهان می دانیم را به چالش می کشد. »
خب البته سوالی بعد از خوندن مقاله به ذهنم رسید که احتمالا بعدا در موردش صحبت کنم.
پ.ن: وبسایتم هر هفته یکشنبه راس بیست و سی دقیقه به روز میشه