سیخی چند؟؟؟
خاطراتتون رو میگم!! مث غذا تند تند جویدینش و قورتش دادین!
بعدا فقط حسرت و حسرت و حسرت …
خاطرات …
برای چی خاطره داریم؟ چرا دستاورد نداریم!؟؟؟
یه جایی یادگرفتم از همه ی خاطرات و لحظات باقیمانده از عمرم که میخوان خاطره بشن یه دستاورد بسازم…
یه لحظه ی ماندگار که بمونه …
تو فکرشم ….
از شب های کویری …
روزهای آفتابی ….
از همین آمار حتی ….
از همون کلید V که از روی کیبورد سیستم من در آزمایشگاه آمار مفقود شده …..
تمام اموری که میتونن یه چند رسانه ای بشن و برن دنیا رو تکون بدن …
واسه همینه که میگم هدفتون تو دنیا چیه؟؟؟
اگه دنیا رو به عنوان یک سیستم قبول داشته باشین پس شما هم به عنوان یک عضو از این سیستم عظیم برای هدفی و انجام کاری خلق شدین! حالا اون هدف چیه؟؟؟ بگردین و پیداش کنین!!!
من سعی میکنم نجوم و عظمتی که در حقارت انسان نهان شده رو به وسیله ی عالم خلقت به دنیا بفهمونم!
حالا از این به بعد از بغل دستیتون بپرسین فلانی خاطراتت سیخی چند؟
(عکس سربرگ : یادگاری از دومین مارتن مسیه مجله ی نجوم! استان سمنان!پارک ملی کویر! قصر بهرام! با عزیزان هم گروهی و دکتر نوروزی عزیز! )
بسیار تفکر برانگیز
سپاس از شما
سلام، واقعا متن عالي اي هستش، يادش بخير ماراتن مسيه همراه با دوستاي عزيز 🙂
عالی بود..تکون دهنده…منو به این فکر انداخت که چرا بایدبذاریم بسیاری از لحظاتمون بدون اینکه نقشی در زیبا شدنش (حتی تلاش برای زیبا شدنشون) داشته باشیم ،خاطره بشن؟؟؟!!