همیشه جزو علایقم بوده در خصوص موضوعات جدید و جالب تحقیق کنم و بدونم البته اگه تنبلیم بهم اجازه بده! خب، نجوم یکی از اون تاپ های من بود که همیشه بهش اهمیت دادم، اما مسایل گنکی مثل جنگ جهانی اول یا دوم و یا هر موضوع دیگری که برام جذاب به نظر میومده و اطلاعات دقیقی ازشون نداشتم هم گاه گاهی من رو به تکاپو وادار کرده تا در موردش چیزی بدونم. بدم نیومد با توجه به اینکه سالروز عملیات نرماندی، یکی از عملیات های شاخص متفقین علیه متحدین در جنگ جهانی دوم، نزدیک هست در موردش بنویسم.

کنفرانس تهران با شرکت چرچیل، روزولت و استالین از ۶ تا ۹ آذرماه ۱۳۲۲ (۲۸ نوامبر تا اول دسامبر ۱۹۴۳) به صورت سرّی در سفارت شوروی در تهران، برگزار شد. کنفرانسی که حتی شاه ایران هم ازش خبر نداشت! هدف اصلی از برگزاری این کنفرانس تعیین چهره جهان بعد از جنگ جهانی دوم بود! و البته با پیشنهاد استالین و حمایت چرچیل طرح عملیات نرماندی در همین روز پایه ریزی شد.

نبرد نرماندی نام یکی از نبردهای جنگ جهانی دومه. در این نبرد نیروهای متفقین در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ در ساحل نرماندی پیاده شدن و به آزادسازی فرانسه اشغالی از نیروهای آلمان نازی پرداختن. این نبرد، بزرگترین نبرد آبی-خاکی تاریخ محسوب می‌شوه که به شکست آلمان نازی در جبهه نرماندی منجر شد.

بعد از پایان کنفرانس تهران قرار شد که ژنرال آیزنهاور به فرماندهی کل نیروهای متفقینی که باید در نرماندی پیاده بشه تعیین بشه و مارشال مونتگمری انگلیسی به فرماندهی نیروهای زمینی واحدهای مهاجم به ساحل نرماندی با آیزنهاور همکاری کنه. «ژاک پیرن» در کتاب جنگ جهانی دوم نوشته: «دولت آمریکا تا ۱۹۴۳ اقلام تجهیزات نظامی به این شرح تولید کرده بود: ۲۳۸۰ کشتی جنگی، ۱۳۰۰۰ کشتی باربری، ۸۶۰۰۰ هواپیمای جنگی و ترابری ولی در ۱۹۴۴ که مقرر شد متفقین در ساحل نرماندی فرانسه پیاده شوند، تولیدات جنگی آمریکا از این حد نیز گذشت به طوری که یکصد و شصت هزار هواپیما و یکصد و سی هزار تانک آماده برای نبرد در اختیار داشت. در صورتی که آلمان بیش از چهارهزار هواپیما در اختیار نداشت. بنابراین دولت روزولت دخالت در اروپا را به نفع آمریکا تشخیص داد زیرا اولاً اروپاییان را مقروض آمریکا می‌کرد و ثانیاً بعد از سقوط هیتلر در بازسازی اروپا شرکت می‌کرد و در تصمیم گیری‌های سیاسیون اروپا، دولت آمریکا می‌توانست دخالت مستقیم داشته باشد، بنابراین همه چیز آماده بود تا در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ قوای تازه نفس آمریکایی همراه با تجهیزات بسیار زیاد به همراه نیروهای انگلیسی و کانادایی در ساحل فرانسه پیاده شوند.»

بعد از اینکه سربازان در خاک فرانسه فرود آمدن ژنرال آیزنهاور این پیام رو فرستاد:

«مردم اروپای غربی! امروز صبح سربازان نیروی اعزامی متفقین در ساحل فرانسه فرود آمدند. اعزام این سربازان بخشی از طرح ملل متحد برای آزادسازی اروپاست که با همکاری متحدین روس ما صورت گرفته‌است. پیام من به همه شما این است: ساعت آزادسازی شما فرا رسیده‌است. حتی اگر این حمله از کشور شما آغاز نشده باشد.»

ژنرال جولیان تامسون که یک مورخ نظامی است، در مورد عملیات D-Day گفت: «عملیات عظیمی بود – فقط در روز D-Day به تنهایی – یکصد و پنجاه و شش هزار سرباز وارد خاک فرانسه شدند. یکصد و سی هزار نفر از طریق دریا و بیست و سه هزار نفر از راه هوا. طبیعی است که برای انتقال این همه سرباز به کشتی و هواپیمای زیادی نیاز است. چیزی حدود شصت هزار ناو و هواپیما در عملیات این روز شرکت داشت.»

در حالی که سربازان به همراه خودروهای نظامی وارد خشکی می‌شدن، گروهی از خبرنگاران آنها را همراهی می‌کردن و از صحنه نبرد گزارش می‌دادن.

سربازان بریتانیایی، آمریکایی و کانادایی در نبرد علیه آلمان تحت رهبری هیتلر تنها نبودن و نیروهای لهستانی، نروژی، بلژیکی، فرانسوی و چک نیز از آنها حمایت می‌کردن.

سیدنی گلدبرگ که یکی از افسران اطلاعاتی نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا در سال ۱۹۹۴ بود و در آن زمان در یک کشتی جنگی خدمت می‌کرد، وضعیت موجود رو چنین توصیف می‌کند: «برخی از سربازان درست قبل از آنکه پایشان به خشکی برسد هدف قرار گرفتند. تمام آتشبارها و توپخانه‌های ساحلی نقش موثری نداشتند اما در عین حال برخی از آنها شدیدا موثر واقع شدند. سرانجام سربازان بریتانیایی موفق شدند در بخشی از ساحل استقرار یابند. این کار ساده‌ای نبود اما نسبتا سریع انجام شد. واضح است که عده زیادی جان خود را از دست دادند. وضعیت آمریکایی‌ها در ساحل اوماها بسیار دشوارتر بود زیرا آنها به تمام تجهیزاتی که دردسترس بریتانیایی‌ها قرار داشت مجهز نبودند. در بعد از ظهر روز D-Day جنگ خونینی در گرفت. برخی از کوماندوهای نیروی دریایی سلطنتی که مجروح شده بودند برای درمان و بازگردانده شدن به انگلستان به کشتی من منتقل شدند. برخی از آنها جراحتهای شدیدی دیده بودند. از ما هم خواسته شد که برای کمک به این افراد چیزهایی مثل حوله – جوراب و لباس زیر اهدا کنیم.»

از تعداد مجروحان و کشته شدگان در D-Day آمار رسمی موجود نیست. تخمین زده می شه که در این روز حدود سه هزار نفر کشته و هفت هزار نفر مجروح شده باشن. و این در حالی است که پیش از حمله رهبران نظامی متفقین نگران بودن که میزان تلفات از این بیشتر باشد.
در طی سه ماه بعد، دویست هزار نفر از نیروهای متفقین و دویست و پنجاه هزار نفر از نیروهای آلمانی کشته و یا مجروح شدند. پانزده هزار شهروند فرانسوی نیز در اثر این درگیریها جان خود را از دست دادند.

فرماندهان متفقین که نگران تلفات بالای احتمالیشون بودن در طرح ریزی عملیات خود دقت زیادی به خرج دادن. یکی از عوامل کلیدی که به موفقیت آنها کمک کرد غافلگیر شدن آلمانیها بود. متفقین با حقه‌ای حساب شده آلمانیها رو طوری فریب دادن که آنها تصور کردند حمله نه در نرماندی، بلکه در منطقه کاله که در شمال آن واقع است، صورت میگیره.

جان کیگان که متخصص امور نظامی است در شرح ترفند متفقین گفت: «پیش از آغاز حمله متفقین ارتش مجازی ای را در قسمت باریک کانال مانش در جنوب انگلستان ایجاد کردند. یعنی در قسمتی که درست مقابل منطقه کاله در خاک فرانسه قرار میگیرد. آلمانیها فکر می‌کردند که نیروهایی در این منطقه مستقر شده‌اند. اما اصلا چنین چیزی واقعیت نداشت. متفقین موفق شدند تا با ایجاد ترافیک رادیویی در این منطقه آلمانیها را فریب دهند. آلمانی‌ها تصور می کردند که یک ارتش عظیم به فرماندهی مارشال پتن در آنجا استقرار یافته. بعد هم در شب D-Day متفقین با ایجاد اخلال در امواج رادار و روشهای دیگر تظاهر کردند که ناوگانی از نیروهای آنها بریتانیا را ترک کرده و از طریق کانال مانش عازم منطقه کاله شده‌است. به این ترتیب این علائم مجازی صفحه رادار آلمانیها را پوشاند و آنها متوجه نزدیک شدن ناوگان واقعی نیروهای متفقین نشدند.»

به این ترتیب حقه متفقین موثر واقع شد. آلمانیها پر قدرت ترین واحد نظامی خود را به کاله فرستادن و یک واحد نظامی ضعیفتر را مسئول محافظت از نرماندی کردن.

شرایط بد آب وهوایی هم به نفع متفقین عمل کرد. زیرا آلمانی‌ها تصور نمی‌کردند که متفقین در چنین آب وهوای بدی حمله کنن. از طرف دیگه بسیاری از افسران ارشد آلمانی در حال انجام تمرینات جنگی بودن و اروین رومل که کارآمدترین فرمانده نظامی آنان بود برای جشن تولد همسرش به آلمان رفته بود. علاوه بر این، سیستم ارتباط آلمانیها در اثر بمباران به شدت مختل شده بود.

ژنرال آیزنهاور، فرمانده ارشد متفقین با استفاده از این فرصت مناسب آلمانی‌ها را غافلگیر کرد. هانس فون لوک که از افسران یک واحد نظامی آلمان در نرماندی بود به خاطر دارد که ضعف ارتباطی آلمانیها تا چه حد به ضررشان تمام شد. او گفت: «ما آنقدر به ساحل نزدیک شده بودیم و آنقدر آماده، مجهز و آشنا به منطقه بودیم که حتی در تاریکی شب نیز می‌توانستیم حرکت کنیم. اما با این حال به ما دستور اکید داده شده بود که حرکت نکنیم و این مایه دلسردی فراوان بود. شاید باور نکنید اما علاوه بر این، به ما دستور داده شده بود که در صورت وقوع حمله هوایی تمام واحد نظامی ما باید فورا اقدام به حمله متقابل کند. اما بنا به دلایل نامعلوم ما از این فرمان اطلاعی نداشتیم. اگر می‌دانستیم، در شب پنجم و ششم ژوئن که نیروهای بریتانیایی به ساحل نزدیک شدند می‌توانستیم دست به ضد حمله بزنیم. این مساله خیلی مایوس کننده بود. ما تنها در اوایل بعد از ظهر ششم ژوئن اجازه عمل یافتیم و توانستیم ضد حمله خود را ساعت شش آغاز کنیم. اما دیگر دیر شده بود.»
درگیریهای سنگین تا پایان ماه ژوئیه ادامه داشت. اما بالاخره قدرت آلمانیها شکست خوردند و متفقین موفق شدند آزادسازی فرانسه و اروپای غربی را آغاز کنند.
هر چند جنگ جهانی دوم ماهها پس از D-Day ادامه پبدا کرد ولی شکی نیست که این روز نقطه عطفی برای پیروزی متفقین بود. موفقیت این عملیات تضمین کرد که هیتلر نمی تونه متفقین غربی، و ارتش سرخ را که از سمت شرق پیشروی می‌کرد؛ شکست بده.

و من تمام مدت داشتم به این فکر می کردم که چرا میجنگیم؟؟ چرا باید اینطور بجنگیم؟؟؟؟ چرا جنگ؟ چرا چرا چرا ….

 

 


 

 

 

پ.ن: وبسایتم هر هفته یکشنبه راس بیست و سی دقیقه به روز میشه

توضیح تصویر سربرگ: سواحل نرماندی فرانسه اشغالی در روز دی

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا سوال امنیتی را پاسخ دهید. *