قرار بود پایان این هفته با عزیران یکی از کانون های نجوم دانشگاه های سطح شهر بریم و شبی رو در سه قلعه بگذرونیم!
اعتراف می کنم برای این آخر هفته لحظه شماری می کردم!
اما متاسفانه بدگویی ها و رفتار غیرحرفه ای تیم میزبان، باعث عوض شدن نظر آسمان مهر برای شرکت در این برنامه شد.
گرچه شخصا شدیدا علاقه مند بودم که با تمام این بدگویی ها بازهم در برنامه حضور داشته باشم ( حتی بدون دریافت دستمزد) تا بتونم عملا بهشون یاد بدم که نجوم واقعا چی هست!
اونا هنوز حقارت خودشون رو درک نکردن! هنوز حقارت زمین رو درک نکردن، هنوز نقطه آبی رنگ پریده رو درک نکردن! شاید با زبان خودشون اعتراف کنن که تمام اینا رو فهمیدن و درک کردن، اما در قلب و ذهن خودشون به چنین چیزی نرسیدن…
چون اگه می رسیدن، سوء ظن و بدگویی رو کنار میزاشتن! متاسفانه فکر می کردن آسمان مهر یه جورایی میخاد اونا رو مستعمره خودش کنه! اشتباه می کردن! یادمه فقط یک مرتبه در جلسه اونا شرکت کردم و در اون جلسه این نکته رو رک بهشون گفتم که شما هنوز تجربیات و دانسته هاتون پایینه و ما همه این ها رو داریم! ازشون خواستم بهمون کمک کنن تا با دانشگاهشون که تا اون موقع برامون نقطه کور بود همکاری کنیم و ما هم در عوض تجهیزات میدیم و بهشون کار رو یاد میدیم!
این وظیفه هر منجم آماتوری هست که دانستش رو منتقل کنه! همیشه و همه جا این روایت رو گفتم که: زکات علم آموزش دادنشه …
و اونقدر در این حرف صادقانه عمل کردم که قبل از شروع کلاس های نجوم بهشون گفتم به اعضای خودتون بگین بیان و در این کلاس ها باشن! حتی حاظر بودم در هزینه هاش هم تخفیف بدم! و بعد علاوه بر آسمان مهر یک تیم نجومی دیگه هم در شهر می بود که با عنوان دوست و همکار همیشگی می تونست با ما باشه و تمام عیار باهم همکاری می کردیم!
این چیزی بود که آسمان مهر میخاست! این چیزی بود که من میخاستم! همکاری! دوستی! نه کوته فکری و تنگ نظری و بدگویی و …
حتی وقتی مسئول بسیج دانشجویی زنگ زدن، کاملا درک میکردم الان چقدر نگران شدن ایشون، و اصلا دوست نداشتم تصمیم تیمم رو بهشون بگم! حتی علاقه مند بودم شخصا در این برنامه باشم، اما صلاح بر این بود که با نظر تیمم موافقت کنم.
نجوم اینه! همیشه به دانش آموزانم گفتم، که وقتی نجوم را یاد گرفتی که بفهمی هیچی نیستی، تواضع داشته باشی، فروتن باشی، و اگه نتونی اینا رو درک کنی، اصلا فکر نکن که یک منجمی، چون هیچی نیستی!
نجوم اینه! که اونقدر خودت رو حقیر و ناچیز بدونی در برابر اونچه که تا الان خلق شده، که هیچوقت به خودت اجازه کوچکترین رفتار ناشایستی رو ندی!
القصه! اگه به من باشه، هنوز هم حاضرم با افق صمیمانه همکاری کنم! اما اگه افق نخواد، قاعدتا ما ضرری رو متحمل نشدیم!
حالا که برنامه پایان هفته به این ترتیب کنسل شد، به دعوت عزیزی که مدت هاست تیمم رو به مزرعش دعوت کرده و ما کم لطفی کردیم و نرفتیم، بعید نیست به اونجا بریم! دست جمعی …
واقعا متاسف شدم که در نهایت مجبور شدیم اینطور با میزبانمون برخورد کنیم، و از همینجا برای تک تکشون آرزوی موفقیت، سلامتی و طول عمر با عزت می کنم!
—————————————————————————————————————————————–
پ.ن: وبسایتم هر هفته یکشنبه راس بیست و سی دقیقه به روز میشه
سلام و درود به استاد عطایی عزیز
شما بزرگواری کنید و مثل همیشه ببخشید سادگی بعضی از رفقا رو که ی جورایی کم انصافی میکنن حقیقتا میدونم چی دارید میگید من هم واسه تک تک بچه ها آرزوی موفقیت دارم ولی امیدوارم ی روزی خودشون متوجه اشتباه شون در این مدل برخورد نادرستشون بشن .. خودتون رو ناراحت نکنید آسمانی باشید مثل همیشه و پر مهر
سپاس فراوان