همیشه تو جمع های نجومی گفتم حیات در یک سیاره به این راحتی حاصل نمیشه و وابسته به عوامل زیادی هست. مثل فاصله مناسب از ستاره ی مادر، نداشتن بر خورد های مرگ آور برای دوره های زمانی بیشتر از بیست میلیون سال، وجود آب و هوا و اکوسیستم مناسب حیات و غیره و غیره. و هرچیزی که عنوان میشد مستقیما به خود زمین ربط داشت و تاثیر چندانی روی سایر عالم نداشت.

اما حالا میخوام یکم موضوع رو وسیع تر کنم و بگم حیات دیگه به چه عواملی بستگی داره؟ چه عواملی بودن که ما هیچوقت اونا رو ندیدیم و حس نکردیم و حتی اسمشون هم به گوشمون نخورده غافل از اینکه اساسی ترین بخش های حیات بهشون بستگی داره.

تا حالا اسم نیروی های بنیادی چهان خلقت به گوشتون خورده؟ نیروهای چهارگانه ای که اگر نبودن چهان خلقت از پایه وجود نداشت. نیروی گرانش، الکترومغناطیس، نیروی ضعیف و نیروی قوی! این چهار نیرو اساس این جهان و رفتارهای حاکم بر اون رو تشکیل میدن و دارای مقادیر ثابتی در دنیای فیریک هستن.

مثلا نیروی قوی اجزای داخلی اتم ها رو کنار همدیگه نگه میداره و باعث میشه اونها از هم نپاشن. حالا اگه این نیرو تنها دو درصد از مقداری که الان هست قوی تر می بود با عث می شد دوتا پروتون باهم دیگه ترکیب بشن و هسته اتم هیدروژنی سنگینی رو به وجود بیارن که کاملا ناپایداره و در لحظه نابود میشه، اگرچه نیروی قوی هسته ای اون رو پایدار و سر هم نگه میداشت ولی این واقعه باعث میشه تمام اتم های هیدروژنی که از قبل وجود داشتن ناگهان تعییر ماهیت بدن و کلا شکل گیری ستارگان و خوشه ها و کهکشان ها و نحوه ی فعالیتشون رو هرچیزی که ازشون میخواست سرچشمه بگیره بطور کلی و از اساس تغییر می کرد.

مثال دیگه نیروی الکترومغناطیس که بین ذرات باردار عالم اثر میکنه. وقتی در خورشید همجوشی هسته ای رخ میده و هیدروژن ها به هلیون تبدیل میشن در این واکنش حدود ۰٫۷ درصد جرم به انرژی تبدیل میشه؛ حالا اگه این مقدار یکم کمتر یعنی مثلا ۰٫۶ درصد بود، پروتون ها و نوترون ها اصلا باهم ترکیب نمیشدن و در جهان ما چیزی جز هیدروژن وحود نمیداشت. فقط و فقط اتم هیدروژن پراکنده بود و هیچ عنصر سنگین تری شکل نمی گرفت که بخواد بعدش ستاره ها و سیارات رو تشکیل یده. حالا برعکس اگر از مقدار ۰٫۷ درصد تنها کمی بیشتر میشد اتفاقی که میفتاد این بود که تمامی پروتون ها با نوترون ها ترکیب میشدن و هیدروژنی در کیهان باقی نمی موند و راه به سمت جهانی کاملا متفاوت و عجیب و پر از عناصر به شدت سنگین باز میشد.

این مطالبی که الان گفتم خودمم برای اولین بار بود که متوجهشون شدم، اونا رو از یک کتاب خوندم که نوشته پروفوسور مباشر هست. و اگه راستش رو بخواین مدت ها بود که از خودم می پرسیدم واقعا خدا هست؟ آیا واقعا کسی هست که به درگاهش بشه دعا کرد و منتظز جواب موند و جواب گرفت؟

در جوابم همیشه یک بله ی ضعیف می گفتم، معتقد بودم که خدا یک جایی یک تلنگر کوچیک به چرخه خلفت زده و باقیش رو به قوانین خود طبیعت واگذار کرده و طبیعت به خودی خود داره پیش میره. این استدلال گرچه به من میگفت که خدا وجود داره اما هر روز داشت کمرنگ و کمرنگ تر می شد تا اینکه امروز این مطالب رو خوندم و با خودم گفتم ببین خدا کجاها که دست نبرده! بنظرم این ثابت های بنیادین نمی تونه چیزی باشه که طبیعت به خودی خود بتونه اونها رو تعیین کنه. و اگه بخوام رک بگم، آره من از نظرم برگشتم و الان بیشتر به این فکر می کنم که خدا یه جاهایی قوانین طبیعت رو داره کنترل میکنه و مانع خود مختار بودنشه.

 

 


 

 

 

تحریر شده بتاریخ یکم امردادماه سنه یکهزار و سیصد و نود و هشت هجری خورشیدی.

سعی می کنم هر هفته یکشنبه راس بیست و سی دقیقه به روز بشم.

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا سوال امنیتی را پاسخ دهید. *