سلام
اعتراف می کنم سال ۹۹ با اختلاف متغیرترین سال عمرم بوده! و تجربیات فوق العاده ای به دست آوردم. البته در کنارش دردسرهای فراوانی رو متحمل شدم و یه جورایی الان که اول سال ۱۴۰۰ ایستادم و دارم این متن رو می نویسم، کاملا درک میکنم یک آدم قوی ترم و میتونم رد زخم های امسال رو روی تنم ببینم.
این کرونای لعنتی شیوه ی زندگی همه ی ما رو تغییر داد، همه رو از هم جدا کرد، من هم از این قضیه مستثنی نبودم و خیلی از جمعیت دور شدم. احتمالا تنها جمعیتی که بهش چسبیده بودم فقط مشتریام بودن و این شد سبب اینکه دوباره برم پی موسیقی و اون رو جدی تر دنبال کنم. آره! دوباره سنتور زدن رو از سر گرفتم و تا حدود متوسط پیش رفتم و مطمعنا اونقدر ادامش میدم تا باهاش بتونم تمام حس و حالم رو بیارم رو ساز و بریزمش بیرون! امیدوارم اون موقع بتونم یه آدم نرمال بشم! نمی دونم این ایده جواب میده یا نه ولی به هر حال الان وسط این راهم و دلم نمیخواد رهاش کنم.
از لحاظ شغلی حس میکنم جهش های بزرگی رو تجربه کردم. اول سال یک پرسنل ساده بودم، یهو نفر سوم شعبه شدم، و کارهای جانشین رو می کردم و بعد ناگهان طی یک حکم تلویحی شدم سرپرست شعبه! البته که کارام زیاد بود، البته که دردسر داشت و داره ولی من میخواستم پیشرفت کنم و هنوز هم دوست دارم پپیشرفت کنم حتی بیشتر از قبل! در طی سال احکام جانشینی شعبه و سرپرستی اون برای من صادر شد و این برای من هم مایه ی ترس بود و هم مایه ی امید! امید به فردایی بهتر، حس شادی از اینکه تونستم اعتماد مجموعه رو جلب کنم و ترس از اینکه نتونم کارهام رو درست مدیریت کنم و به بهترین شیوه انجامش بدم. البته ترس هام بیجا هم نبود و خیلی جاها خراب کردم که باعث شرمندگیم شد. اما خب اینها بهایی بود که برای قوی تر شدن باید پرداخت می شد.
حالا که به شعبه پارک لاله افق کوروش نگاه می کنم حس می کنم دارم به بچم نگاه می کنم. شعبه ای که هدفش از زمانی که تحویل من شد دو برابر شده! شعبه ای که یه زمانی ۵ نفر هم براش زیاد حساب می شد و الان فقط ۷ نفر پرسنل درش مشغول به کار شدن و اینها محقق نمی شد مگر با کار تیمی و روحیه ی بالای بچه های شعبه. حالا که اگه خدا بخواد دیگه کم کم دارم بساطمو از وسط شعبه جمع می کنم و میرم ستاد تا یک محیط جدید و مسئولیت جدید رو تجربه کنم خوشحالم و امیدوارم محیط جدید بیشتر بهم کمک کنه تا رشد کنم و بهتر از قبل اهداف مجموعه و خودم رو محقق کنم.
اما بزرگترین حرکت امسال من که یک حرکت کاملا اساسی از دیدگاه مالی محسوب می شد و البته باعث شد تا خرخره برم زیر قرض خرید خانه بود که نگم براتون! حالا دیگه از شر اثاث کشی راحت شدم، دیگه سر سال افسردگی جابجایی و منت کشی صاحب خونه رو ندارم و راحت تو خونه ی خودم نشستم و حقیقتا از این موضوع خوشحالم! گرچه که میدونم طی سالیان آتی همچنان باید قسط و قرض هام رو پرداخت کنم ولی ارزشش رو داشت. این بار سنگین مالی شاید یکی دیگه ار عواملی بود که باعث شد امسال قوی تر از پارسال بشم.
اما برای امسال خودم آرزوهای زیادی دارم! نمی دونم به چندتاش میرسم ولی همیشه بهشون فکر می کنم، آرزوهایی که همیشه بهم امید زندگی میدن و تمام ابعاد زندگی من رو در بر میگیرن، در هر کاری همیشه آرزو و خواسته ای داشتم و به امید محقق شدنش دست به انجامش زدم. امیدوارم امسال برای من سال بسیار بهتری نسبت به ۹۹ باشه! آره شاید من در ظاهر آدم خیلی نچسبی باشم و مدام آیه ی یاس بخونم اما همیشه امید داشتم! امید به اینکه بالاخره راهی پیدا می کنم تا به اهدافم برسم! از حق نگذریم کم نبودن جاهایی که امیدم رو از دست دادم و مرگ رو در عین زنده بودن تجربه کردم ولی بازهم همیشه به این موضوع فکر کردم که باید راهی باشه، باید راهی ساخت …
الان که سال تموم شده حس یک لاک پشت رو دارم که گرچه فشار زیادی رو روی لاکش داره احساس می کنه، اما هر لحظه قوی تر میشه و آرام آرام داره به مسیرش ادامه میده! برای این لاکپشت آرزوی موفقیت کنین رفقا!
سال جدید و عید باستانی مبارک! لبتون خندون و دلتون شاد!
ابراهیم بهت ایمان دارم و مطمئنم بهترینی هر جا که باشی
خیلی خوشحال شدم متن رو خوندم
دمت گرم، باعث افتخاری
مخلصم حسین جان! خیلی ممنون ازت! داشتن دوستانی مثل تو هم برای من باعث افتخار هست!🌹
ابراهیم خیلی خوشحال شدم خوندم خونه خریدی.
ایول بهت. 💪
فدای تو محسن جان! آقا دلتنگیم زیاد!