پیرمرد سیم سمعکش خراب شده بود! آمده بود تا از اداره سیم سمعک بگیرد ولی خب به دلایلی که به علت تعدد فراوان از گفتن آنها صرف نظر میکنم ما آن سیم را نداشتیم. اما پیرمرد همچنان بر خواسته خود اصرار داشت و هیچ جا نمی رفت. از مسئول دبیرخانه تا رئیس از دستش خسته شده بودند. و پیرمرد همچنان درخواست سیم سمعک سه شاخ داشت. اسمش را پرسیدم. گفتم: پدرجان اسمتون چیه؟ با صدای لرزان و آرام و آهنگی بسیار شیرین جواب داد: گل محمد واحدی طبس. نمی دانم چرا ولی صدایش خیلی به دلم نشست! دست به کیبورد شدم و فقط برای یک سیم سمعک ناقابل به ستاد استان، معاونت توانبخشی نامه ای زدم! پیرمرد سیم سمعک سه شاخ می خواهد، دوشاخ به دردش نمی خورد! لطفا رسیدگی کنید! امیدوارم جواب نامه را بدهند و آن را به مسخره نگیرند.

 

 

—————————————————————————–

تحریر شده بتاریخ سی ام شهریور ماه سنه یکهزار و سیصد و نود و چهار هجری خورشیدی

پ.ن: وبسایتم هر هفته یکشنبه راس بیست و سی دقیقه به روز میشه

8 پاسخ

  1. سلام
    كاش همه مثل شما به ديگران هر كمكي هر چند ناچيز كه از دستشون برميومد ميكردن، ممنونم از شما 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا سوال امنیتی را پاسخ دهید. *