اولویت
همیشه در هر لحظه برای خودتون یه سری اولویت بندی داشته باشین که متعهد به انجام دادنشون باشین! مثلا اینکه رسیدگی به یک جاندار در اولویت است نسبت به رسیدگی به یک جسم بیجان! درسته که آدم باید همیشه شاد زندگی کنه، اما همیشه مجموعه ای از مشکلات هستن که نیاز به رسیدگی و حل […]
اندر مکافات سرشماری
چه میشه کرد؟ بالاخره هر کاری مکافات خودش رو داره. فروشنده باشی یه جور کلافه ای، کارمند بهزیستی باشی یه جور کلافه ای، کارشناس فنی سرشماری باشی یه جور دیگه کلافه ای و خلاصه هرکی باشی و هرجا باشی بالاخره روزگار یه جوری چوبشو میذاره تو آستینت. دیشب برای چندصدمین بار، لعنت فرستادم به این […]
زندگی سلام
امروز رسما سربازی من تموم شدش! آزاد شدم! حسش از حس روز فارق التحصیلیم از دانشگاه بهتره! از بند دیو درآمدم! خیلی خوبه لعنتی! اما مدتیه در طرح سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۹۵ به عنوان کارشناس مسئول فنی یه گروه هفت نفره مشغول به کار شدم! بازم کار پراسترسی هست با توجه به […]
گیر و دار
آدم مذهبی نیستم فوتبالی هم نیستم چندان سیاسی هم نیستم اما از شنیدن بعضی حرف و حدیث ها واقعا عصبی میشم مثل همین حکایت بازی ایزان و کره! این که علما فرموده اند به علت تاسوعا و عاشورا بازی برگزار نشه، نامه به وزیر می زنند و میگن شما هرچی دارین از مملکت دارین و […]
زمین تو خالی
بعد از ماجرای تخت گرایی زمین که پستش رو چند مدت پیش ارسال کردم، نویت رسید به تو خالی بودن زمین! البته حقیر از وجود چنین مساله ای بی خبر بودم! یکی از عزیزان بازدید کننده در نظری که انتهای مطلب داده بودند این مساله رو بهم گفتن و من هم پیگیرش شدم. اول از […]
تکبیییر
آرون چروناک در لاس وگاس با گوشی محبوب خود که یک آیفون است ازدواج کرد. جان؟؟؟ آرون! داداش شما چیه فازت؟؟؟ دقیقا نیتت از ازدواج با کوشیت چی بود؟؟؟ ترسیدی از دستت در بره؟؟ بره با یکی دیگه دوست بشه؟؟ ترسیدی بفروشیش؟؟؟ جان ما با کسی سرش شرط بندی نکردی؟؟؟؟ بعد اونوقت اگه گوشیت گم […]
خاطرات و خطرات یک کارشناس توانبخشی – ۶
حقیر به این مساله که دست خدا، بالای هر دستی هست، ایمان آوردم! شروع ماجرا بر می گردد به اواخر سال ۹۳، که یکی از مراجعان، قصد داشت تحت حمایت واحد ما قرار بگیرد. روال معرفی به دکتر انجام شد. اما آن زمان چون کمیسیون تشخیص معلولیت در شهرستان برگزار نمی شد، ما حداکثر هر […]
گمگشته
مادر با من صحبت می کرد، و گذشته ام را برایم بازگو کرد و ناگهان همه چیز بخاطرم آمد. تمام انرژی و شادی و اراده و پشت کار و تعهدی که در گذشته داشتم یادم آمد. وقتی را که هنوز چاهکن نبودم یادم آمد. زمانی که قرار نبود تا ابد ته چاه بمانم. و چه افسوسی، […]
تخت گرایی
باید اعتراف کنم که تا دیروز ظهر فکر می کردم دیگه کسی نباید تو جهان مونده باشه که فکر کنه زمین تخته! تو یکی از گروه های تلگرام بحثش مطرح شد، واقعا فکر می کردم واسه خنده و شوخی دارن همچین حرفایی میزنن، اما نه واقعا جدی بود جریان! یکم تو نت در موردش خوندم! […]
خاطرات و خطرات یک کارشناس توانبخشی – ۵
آقای قاف رئیس اداره ماست. البته قبل تر ها که رئیس نبود؛ کارشناس بود. هم اتاقی بودیم، اصلا کارمان یکی بود. من سرباز بودم و قاف کارشناس. آنموقع ها فاز آقای قاف و من و بیشتر کارمندان اداره یکی بود. یادم هست یک مرتبه حدود چهل دقیقه شاید هم بیشتر برای ورود به اداره تاخیر داشتیم! از […]