خاطرات و خطرات یک کارشناس توانبخشی | به بهانه بیست و پنجم تیرماه

بیست و پنجم تیرماه روز بهزیستی نام گذاری شده. نهادی که تمام مدت سربازیم اونجا مشغول به خدمت بودم … این پست هم بهانه ای شد برای یادآوری مجدد همه ی خاطرات خوب و بدش! پنج صبح بیرون زدن از شهر، خواب موندن های گاه و بیگاه! غرغر های به حق بچه های سرویس! دویست […]

خاطرات و خطرات یک کارشناس توانبخشی – 3

بهزیستی

از نظر من حلال نیست… پیرمرد از اقوام شهردار است! آمده بود تحت پوشش قرار بگیرد تا براش کمک هزینه حق پرستاری برقرار شود. اما سازمان برای سالمندان این مورد را پرداخت نمی کند. و حالا ما مانده ایم و تماس های مکرر شهردار که این مستمری چه شد؟؟ تازه پیرمرد از کمیته امداد ماهیانه حدود 70 تومان […]

خاطرات و خطرات یک کارشناس توانبخشی- 2

پیرمرد سیم سمعکش خراب شده بود! آمده بود تا از اداره سیم سمعک بگیرد ولی خب به دلایلی که به علت تعدد فراوان از گفتن آنها صرف نظر میکنم ما آن سیم را نداشتیم. اما پیرمرد همچنان بر خواسته خود اصرار داشت و هیچ جا نمی رفت. از مسئول دبیرخانه تا رئیس از دستش خسته شده […]