کوچک من
کوچک من سلام! کوچک من این نامه برای فرزند نداشته ام نیست! برای خود گذشته ام هست! این در حقیقت گزارشیست برای خود کوچکم! همانکه بودم و الان نیستم … سیاه کوچک! اکنون نخستین آفتاب های بیست و هفتمین سال زندگیت را تجربه میکنی، قدت بلند تر شده، وزنت آنقدر زیاد شده که دیگر پدر […]
گمگشته
مادر با من صحبت می کرد، و گذشته ام را برایم بازگو کرد و ناگهان همه چیز بخاطرم آمد. تمام انرژی و شادی و اراده و پشت کار و تعهدی که در گذشته داشتم یادم آمد. وقتی را که هنوز چاهکن نبودم یادم آمد. زمانی که قرار نبود تا ابد ته چاه بمانم. و چه افسوسی، […]