چند سال زندگی کردی؟
امروز ناخودآگاه یاد گذشتم افتادم … یاد مهد کودک، دبستان، مهاجرت از تربت جام، اومدن به بیرجند و هر چیزی که تا الان پشت سر گذاشتم … دوران تحصیلم رو داشتم بررسی می کردم که این سالها چطور گذشت؟ چیکار کردم؟ چیکار نکردم؟ کجاها خوش بودم؟ کجاها ناخوش بودم؟ یادم اومد که دبیرستان دوران خوبی […]
فلان نماند …
همیشه سعی کردم تا جایی که میتونم کنار وایستم، آسه برم آسه بیام. تا مبادا برای کسی خودآگاه یا ناخودآگاه مشکل ساز بشم. اعتراف می کنم همیشه موفق نبودم و کم نبودند اوقاتی که اسباب زحمت و اذیت بقیه شدم. همیشه بر این عقیده بودم که باید همدیگه رو دوست داشته باشیم، باهم مهربون باشیم […]