صفحه میرزا محمد ابراهیم عطائی ( دبیرچی )

مجموعه برداشت ها، خاطرات و آموزش های ابراهیم عطائی

داشتم به لحظه شکل گیری عالم فکر می کردم! به مهبانگ، واقعه ای که شاید اصلا اتفاق نیفتاده باشه! و به شکل گیری حیات خودمون در زمین! اینکه چه چیزهایی که بر سر ما گذشت تا این حیات شکل گرفت! اینکه روزی تار و پود ما در کوره ستاره ها مشغول جوشیدن بود و روزی دیگه در فضای بی انتها درحال سفر! تا روزی که به تکه صخره ای چسبید و تا میلیارد ها سال بعد که اجداد ما (منظورم تک سلولی ها هستن! ) به وجود آمدن و تا وقتی که برای اولین بار در تاریخ زنگیمون از آب به خشکی پا گذاشتیم، و سالهایی که با هجوم وحشیانه حامیان خودمون(مثل شهاب ها ) به زمین دوباره کوره ی حیات خاموش شد و میلیون ها سال طول کشید تا بعدش روی پای خودمون وایستیم و با دستمون اجسام رو بگیریم تا روز هایی که غار نشین شدیم و به عموزاده های خودمون با حیرت و شگفتی نگاه کردیم (منظورم محیط اطراف هست) و تا روزهایی نه چندان دور که پیشرف کردیم و مغرور شدیم! محیط زیست خودمون رو با دستای خودمون نابود کردیم و از این بابت شاد شدیم، به آسمان که تاریخ و محل تولد ماست با تمسخر نگاه کردیم و اصلا فراموش کردیم که ما در ستارگان متولد شدیم! یادمون رفت که ما میراث ستارگانیم، فراموشمون شد که هیچ چیزی در عالم خلقت (مجموع جهان های قابل تصور و غیرقابل تصور) هیچ واژه ای توانایی تشریح حقارت ما رو نداره!

و امروز که گاهگاهی که دلمون میگیره رو به آسمون میکنیم و چند قطره اشک می ریزیم و فراموش میکنیم که با این همه، چه عظمتی در حقارت ما گنجونده شده و فراموش میکنیم که چه کسی تونسته «بحر رو در کوزه ای جای بده»

ما میراث ستارگانیم! یادمون نره از کجا اومدیم! نمیدونم تا حالا چندبار متولد شدیم، اما شاید بهتر باشه از حالا به بعد طوری رفتار کنیم که دفعه ی بعد فرد بهتری زاده بشیم!

 

 

توضیح تصویر: عکس از ستارگان صورت فلکی قوس! شاید از اونجا آمده باشم!

4 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا سوال امنیتی را پاسخ دهید. *