اسلایدر, ما وقع

خونه عمه …

همیشه همه چی آماده بود …

عمه خیلی تحویلم می گرفت! بچه تر از الان بودم! بچه های عمه هم باهام بازی می کردن! آجر بازی، ماشین بازی یا منو سوار دوچرخه هاشون میکردن و توی محلشون میچرخوندن … هرچند همیشه میخوردیم زمین!

برای من بیرجند سه تا جاذبه گردشگری داشت …

اولی اتوبوس های خط واحد

دومی لندرور بابا بزرگ

سومیش خونه ی عمه

یه چیز خوب دیگه ی خونه ی عمه این بود که عمه همیشه ازم سوال میکرد غذا چی میخورم! کلا آدم خوش خوراکی نبودم ولی از این که غذایی رو که دوست دارم میخورم خیلی خوشحال بودم چون حداقل بابت بدخوردن غذا خیلی توبیخ  نمیشدم …

کلا خونه ی عمه واسه من حکم بهشت رو داشت عمه هم حکم فرشته  …

هر دفعه از تربت جام میومدیم بیرجند لحظه شماری میکردم که بریم خونه ی عمه و اونجا بمونم! البته بخت خیلی باهام یار نبود! چون اکثر اوقات که اونجا میموندم سرما میخوردم و عمه هم باید مریض داری میکرد! خداییش خجالت میکشیدم …

حرفی که میگم کاملا جنیه شوخی داره ولی به قول فامیل دور :
” آقو! ما یه عمه داشتیم، اونقد مهربون بود که میشد جای خاله ی ما باشه … “

 

 

توضیح عکس : از آرشیو دوران کودکی …

author-avatar

درباره ابراهیم عطائی

ابراهیم عطائی، زاده ی یازدهم اردیبهشت سال 70 خورشیدی در بیرجند است. وی دوران ابتدایی خود را در شهر تربت جام سپری و درسال 81 به زادگاه خود بازگشت. از همان دوران به طور خودخوان به مطالعه در حیطه ی نجوم آماتور پرداخت. دیپلم رشته علوم ریاضی-فیزیک را در سال 87 دریافت کرد. در سال 88 با ورود به موسسه علوم آسمان مهر فعالیت های نجومی خود را بطور تخصصی تر پیش گرفت. علاقه ی وی بیشتر در حوزه اخترزیست شناسی، عکاسی آسمان شب، نجوم آماتور و آموزش آن است. وی دانش آموخته دانشگاه ملی بیرجند در رشته آمار می باشد و به کاربرد این علم در سایر علوم علاقه بسیار دارد. از جمله مسئولیت های علمی وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد: مدیر عامل موسسه علوم آسمان مهر عضو هیئت موسس کانون نجوم سپهر دانشگاه ملی بیرجند نویسنده سایت علم بازار مدیریت پروژه کشوری اطلس راهبردی نجوم مقدماتی دبیر علمی همایش های ماهانه علمی ایران مدرس نجوم مقدماتی و عکاسی نجومی عضو سابق دیپارتمان اخترزیست شناسی آیوتامی

نوشته های مشابه

8 دیدگاه در “خونه عمه …

  1. arman گفت:

    ammatam man dus dashtam kheili mah budesh…:* 😉

    1. ابراهیم عطائی گفت:

      😐

  2. سمیرا گفت:

    جالب اینجاست که نصف خاطرات بیرجندیها تو لندرور بابابزرگاشون گذشته !! :)))

    1. ابراهیم عطائی گفت:

      کلا ماشین عجیبی بود …
      هنوزم دلم میخواد یکی از همونا رو داشته باشم

  3. مقدم گفت:

    سلام من نگرفتم بچه تر از الان بودین؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!
    خوب میتونید خاله صداشون بزنید این که غصه خوردن نداره، والا!!!!!!!!!!!!!!

    1. ابراهیم عطائی گفت:

      آره دیگه! یعنی کوچولو بودم!
      خاله صداشون بزنم! دیگه چی؟؟؟
      خخخخخخخخ

      1. مقدم گفت:

        مگه اشکالی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

        1. ابراهیم عطائی گفت:

          خخخخخخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا سوال امنیتی را پاسخ دهید. *