اینجا! تنها عالم شناخته شده توسط موچودی که انسان نامیده میشه! درون افق های نوری! دیوار بزرگ! خوشه ی کهکشانی محلی! کهکشان راه شیری! خوشه ی ستاره ای محلی! منظومه ی شمسی! کره ی زمین! قاره ی کهن! خاور میانه! ایران! سیستان و بلوچستان! زاهدان! اینجا عقاب تاس باهاتون صحبت میکنه!
همیشه از اینطور آدرس دادن لذت میبرم! اونقدر که شاید روی کارت دامادیم آدرس تالار رو همینجوری بنویسم! چون میتونم عظمت دنیایی رو که دارم توش زندگی میکنم به رخ کسایی که تو عمرشون سرشون رو از رو آسفالت کوچه و خیابون برنداشتن بکشم! و بهشون بگم که سرشون رو بالاا بگیرن و میلیاردها میلیارد دنیای دیگه رو بالای سرشون ببینن!! ببینن که هیچوقت تنها نیستن!
این که اگرچه غم و غصه و گریه و آه و فغان لازمه ولی نه برای همیشه! اگرچه تنهایی لازمه ولی نه مدام! ولی از حق نگذریم تنهایی رو خیلی دوست دارم! بدی علاقه ی من به تنهایی اینه که ملت فکر میکنن افسردم! اعتراف میکنم تو این مورد دچار کمی زیاده روی شدم! یادمه یه بار یه دوستی بهم پیشنهاد داد منو از این حال و هوا در بیاره ولی هرچی فکر کردم دیدم هیچ علاقه ای به تغییر وضع موجود ندارم! امیدوارم یه روزی برسه که زیاده روی نکنم!
شاید یه سوال برای شمایی که داری این متن رو میخونی پیش بیاد! اینکه حالا این نجوم چه ربطی داشت به غم غصه نخوردن و این حرفا؟ اجازه بدین قبل از اینکه شما این سوال رو بپرسین من سوال کنم!
لطفا جوابشو در بخش نظرات بنویسین! خیلی دوست دارم دلایل شما رو هم بدونم!
ممنون!
اما در مورد عقاب تاس! کلا از اسمش خوشم میاذ! حس جهانبینی خاصی بهم میده!
من از خیلی چیزا رد شدم، از خیلی چیزا گذشتم، خیلی مسائل رو اصلا به حساب نیاوردم.به یه بی خیالی دوست داشتنی رسیدم و این طرز فکر رو از عظمت جهان به دست آوردم.
به غصه هام فکر میکردم ،به کهکشون ها هم…میدیدم من گمم،نیستم،من این جا نیستم واسه اندوه! من کوچولو نیومدم واسه درگیر شدن به مسائل مسخره و بیهوده.
ازین جا سر در نیاوردم که همه اش درگیر باشم!
من اندازه ها رو، عظمت رو که یادم میاد اون بی خیالی قشنگمم همراش میاد.
خیلی از درگیری های من مسائل اعتقادی و این جور چیزا بود و باهاش درگیر بودم چون وقتی می ذاشتمش کنار این عظمت محدودیت هاش کمرنگ میشد برام و یه حس رهایی بهم میداد.
نجوم عامل تحول من بود
بسیار عالی بود …..
تا حالا اینجوری بهش فکر نکرده بودم …..