اسلایدر, تو پرانتز

یک دیوانه،یک گونی آرد …

 

 

 

وابستگی

چیزی که همه و همه و همه ازش می ترسن …

ولی من نمی ترسم …

حس میکنم وابستگی دیوانه وار ترین حالتی هست که توی دنیا میتونه اتفاق بیفته …

چیزیه که کسی ازش خوشش نمیاد!

گاهی میگم رابطه ی عاطفی هرچی که باشه بدون وابستگی اصن جلو نمیره …

یکم احمقانست ولی جدا همیشه اینطور فکر کردم …

بهتره همدیگه رو از صمیم قلب دوست داشته باشیم تا بلکه نتیجه ی بهتری بگیریم!

خیلی شیرینه! به جرئت میگم جزء عجیب ترین احوالی هست که تو این دنیا داشتم.

وابستگی حتی اگه طرفت ولت کنه و بره بازم شیرینه …

این که هنوز دلت پیشش باشه شیرینه

این که هنوز دوستش داشته باشی شیرینه

این که هنوز چشم انتظارش باشی در هر حالتی زیباست

اما همه و همه و همه می گن این دیوانگیه …

دوست داشتن کسی که دوستت نداره و ارزشی براش نداری دیوانگیه …

و من دیوانه ی این دیوانگی ام …

و کسی هم که لایق باشه و بمونه خوب شایسته ی دوست داشته شدن و عشق و همبستگی است ( شاید یه پله بالاتر از وابستگی ) و خلاف این عمل کردن از عادت  انسان ها نیست.

author-avatar

درباره ابراهیم عطائی

ابراهیم عطائی، زاده ی یازدهم اردیبهشت سال 70 خورشیدی در بیرجند است. وی دوران ابتدایی خود را در شهر تربت جام سپری و درسال 81 به زادگاه خود بازگشت. از همان دوران به طور خودخوان به مطالعه در حیطه ی نجوم آماتور پرداخت. دیپلم رشته علوم ریاضی-فیزیک را در سال 87 دریافت کرد. در سال 88 با ورود به موسسه علوم آسمان مهر فعالیت های نجومی خود را بطور تخصصی تر پیش گرفت. علاقه ی وی بیشتر در حوزه اخترزیست شناسی، عکاسی آسمان شب، نجوم آماتور و آموزش آن است. وی دانش آموخته دانشگاه ملی بیرجند در رشته آمار می باشد و به کاربرد این علم در سایر علوم علاقه بسیار دارد. از جمله مسئولیت های علمی وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد: مدیر عامل موسسه علوم آسمان مهر عضو هیئت موسس کانون نجوم سپهر دانشگاه ملی بیرجند نویسنده سایت علم بازار مدیریت پروژه کشوری اطلس راهبردی نجوم مقدماتی دبیر علمی همایش های ماهانه علمی ایران مدرس نجوم مقدماتی و عکاسی نجومی عضو سابق دیپارتمان اخترزیست شناسی آیوتامی

نوشته های مشابه

10 دیدگاه در “یک دیوانه،یک گونی آرد …

  1. siavasha24 گفت:

    منو یاد این انداختی :

    دید مجنون را یکی صحرا نورد
    در میان بادیه بنشسته فرد
    ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم
    می‌زند حرفی به دست خود رقم
    گفت ای مفتون شیدا چیست این
    می‌نویسی نامه سوی کیست این؟
    گفت شرح حسن لیلی می دهم
    خاطر خود را تسلی می دهم
    نا چشیده جرعه‌ ای از جام او
    عشق بازی می‌ کنم با نام او

    1. ابراهیم عطائی گفت:

      این اسم رسم دل دادن …

  2. arf گفت:

    و “من” هم دیوانه ی این دیوانگی ام …
    به خدا

  3. مقذم گفت:

    گاهی لازمه ادم بعضی چیزا رو تجربه نکنه مثل همین وابستگی.چون شاید با این وابستگی خودش و تمام عزیزاش اذیت بشن.اره این که دلت پیش کسی باشه که دلش با تو نیس شیرینه،اما یک شیرینی تلخ!!!!

    راستی تبریک میگم.اومدم بیرجند شیرینی میخام.گفته باشم.

    1. ابراهیم عطائی گفت:

      ممنون
      عمری بود در خدمتیم

  4. مریم گفت:

    ولی من به هیچ عنوان وابستگی رو قبول ندارم چون معتقدم اگه ی روز اونی رو که بهش وابسته ام از دست بدم نابود میشم برا همین خودمو وابسته نمیکنم!!!!!

    1. ابراهیم عطائی گفت:

      خب البته هرکسی عقیده ی خودش رو داره …
      و در هر حالتی من این حس رو دوست دارم …

  5. reyhaneh گفت:

    nazanin amado dasti b dele ma zado raft * parde khalvate in gham kade bala zado raft
    darde bi eshghi ma did o darighash amad
    atash shogh darin jan shakiba zad o raft
    raft o az gerye tofani am andishe nakard
    che deli dasht khoda ya k b darya zado raft

  6. یک عدد امیرحسین گفت:

    چه فضای معنوی بر اینجا حاکم شده…

    1. ابراهیم عطائی گفت:

      مخلص داداش امیر حسین!
      چطوری برادر؟؟
      ناپیدا شدی کلا!
      بندر چه خبر؟؟؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا سوال امنیتی را پاسخ دهید. *