صفحه میرزا محمد ابراهیم عطائی ( دبیرچی )

مجموعه برداشت ها، خاطرات و آموزش های ابراهیم عطائی

داشت سرگذشتش رو تعریف می گرد و من چاره ای جز حیرت نداشتم! همه چیز انگار فاصله ی شرق تا غرب گرفت! تو ذهنم صدا پشت صدا میومد و یه حرف درشت بارم می گرد و میرفت! سردم شده بود و به سختی تمرکز می کردم، چرا باید تو این وقت گرما بلرزم و قندم بیفته؟ تو حرفاش داشتم زندگی میکردم، واج به واج، مصوت به مصوت، واژه به واژه، جمله به جمله …

انگار زندگی همیشه همینه، یاد داره یه جاهایی طوری غافلگیرت گنه که مات و مبهوت بمونی! یاد سالها پیش خودم افتادم، وقتی از فرط درماندگی یادگیری موسیقی رو آغاز کردم، انگار همه چیز رو از اول داشتم حس می کردم! پیش خودم میگفتم ای دل غافل! اون کجاست و تو کجایی؟ 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا سوال امنیتی را پاسخ دهید. *