صفحه میرزا محمد ابراهیم عطائی ( دبیرچی )

مجموعه برداشت ها، خاطرات و آموزش های ابراهیم عطائی

دوباره سلام
قبل از هر چیز باید بگم ایده ی این پست رو از بلاگ دوست خوبم محمدحسین محسنی گرفتم!
بدم نیومد که یکم به سالی که گذشت فکر کنم و ببینم چیا رو به دست آوردم و چه چیزایی از دست دادم و البته اینجا به اشتراکش بزارم!
بزارین از فروردین شروع کنم!
خب واقعا چیزی یادم نمیاد ولی می دونم اون موقع تو اداره واقعا کاری نداشتم و به معنای واقعی کلمه بیکار بودم یه جورایی داشتم تحلیل می رفتم و البته اردیبهشت و خرداد هم به همین ترتیب گذشت و اینا همشون نمره منفی حساب میشن. حساب عمر که از کفم رفته بود و به هدر رفت. البته مدیریت موسسه تازه بهم واگذار شده بود و اگه راستش رو بخواین به هیچ وجه از اینکه مدیر شده بودم راضی نبودم! یه جورایی مجبور شده بودم و ای کاش که یک دنده می موندم تا کس دیگه ای مسئولیت رو به عهده بگیره، می دونستم آدمی نیستم که بتونم مدیریت کنم. همون جریان امور بزرگ به انسان های خرد واگذاشتن!
اما تابستون با ارائه ایده موج کیهان توسط دوست نازنینم میلاد خان قیروانی خون تازه ای در رگ هام راه افتاد، بعد از طرح نافرجام تصویر آسمان، این می تونست من رو به زندگیم برگردونه! صحبت های زیادی با تیمی که تشکیل داده بودیم کردیم و بعد از مدتی کار به شکل مرموزی متوقف شد و کلا نابود شد! گوینده ی خانم به عنوان مثال نتونستیم گیر بیاریم! کسی رو میخاستیم که گویندگیش خوب باشه و واقعا پای کار بمونه و علاقه مند باشه، ولی خب! اونایی که میشناخیتم حداقل یکی از اینا رو نداشت! و حتی مواردی رو داشتیم که خودشون رو لایق اینکه بخوان با ما کار کنن نمی دونستن!!! { اینو دیگه کجای دلم بزارم؟؟} و مشکل دوم هم ساخت اپلیکیشن برنامه که منو دلسرد کرد از ادامه کار! البته الان به لطف پازلی یه کور سوی امیدی می بینم، اما باید بیشتر تحقیق کنم!
پاییز که شد به آرزوی چندین و چند سالم جامعه عمل پوشوندم و سنتور گرفتم! در تمام فصل زمستون درست زمانی که موسسه بخاطر مدیرت اشتباه من از هم پاشیده بود سنتور زدن یاد گرفتم و یه جورایی خودمو با نوای سنتور سرزنده نگه داشتم!

در تمام اون مدت ارتباطم با همه اعضای اصلی و فعال کاملا قطع شده بود و هیچ اطلاعی ازشون نداشتم و از طرفی روی اینکه حتی بهشون پیام هم بدم نداشتم! این خیلی حالم رو بد کرده بود! اعتراف می کنم خیلی بهشون نیاز داشتم! به شدت، به تک تکشون!  از دست دادن چیزی که تمام عمر براش زحمت کشیده بودم. واقعا میگم در اون مدت هیچ چیزی خوشحالم نمی کرد! تقریبا خندیدن برام شده بود مشکل ترین کار دنیا …

ناگفته نماند که این جریانانت مزخرف پیش اومده در موسسه باعث شد روابطم با بهترین دوستانم در موسسه کدر بشه و این یه جورایی به طرح موج کیهان شدیدا ضربه زد! درست مثل مملکت که سه قوه مجریه, مقننه و قضاییه داره، موج کیهان هم سه بخش فنی و پشتیبانی، علمی و گردشگری داشت! که با نبود حسن خراشادی و مهشید بستانی عملا یک بخش طرح از بین رفت!
متاسفانه ترجمه علم بازار رو هم اواسط پاییز به علت بالا رفتن فشار روانی و فیزیکی کارم در توانبخشی رها کردم؛ ولی همچنان علاقه مندم انجامش بدم. واقعا که کارشناس توانبخشی بودن پر از دردسره و بیشتر از مملو از فشارهای روانی! خدا بخیر بگذرونه …

آذرماه با دریافت ایمیل مبنی بر قبول شدن درخواستم برای عضویت در تیم اخترزیست آیوتا بسیار خوشحال شدم و نتیجه تحقیقاتم رو بردم تهران و مطرح کردم! اینکه بالاخره در یک جامعه علمی پذیرفته شده بودم برام غرور آفرین بود! اما چه میشه کرد که عمر خود آیوتا گویا به این دنیا نبود!!! درست همونجا بود که فک کردم من از همون دسته آدمایی هستم که با آفتابه باید برم دریا …
اواسط زمستون تقریبا با همراهی سیاوش شماعیل زاده عزیز به هر طریقی شد دوباره تیم نجوم رو جمع کردیم و در سومین نمایشگاه دوسالانه سمن های استان شرکت کردیم! و تونستیم با جذب اعضای جدید مخاطبین خودمون رو دوباره تا حدودی به دست بیاریم و فعالیت هامون رو تا زمان ثبت ادامه بدیم و انشاالله با برگزاری دوباره مجمع همه چیز به سرجای خودش برمی گرده!
برای یک آزمون استخدامی هم ثبت نام کردم و اینکه دوباره دارم دروس آمار رو میخونم خوشحالم، اینکه آموخته های چهار و نیم سال از عمرم داشت فراموشم می شد جدا افسردم کرده بود و از طرفی خستگی ناشی از رفت و آمد دویست کیلومتر تا محل کار و فشار بالای روانی محل کار واقعا دیگه قدرت و انگیزه ای برای مطالعه منابع آمار برام باقی نمیذاشت!
پروژه دوم اخترزیست هم به فکرش هستم اما فکر نمی کنم حداقل تو فروردین بهش برسم!

و اینکه خب تقریبا تونستم دوباره کلاس های آموزشی رو راه بندازم! امیدوارم به درستی همه چیز پیش بره!

الان که متن رو یه نگاهی انداختم دیدم چه عواملی برای افسردگی دارم! جالبه که هنوز خودکشی نکردم …

 

—————————————————————————————————————————————–

تحریر شده بتاریخ بیست و نهم اسفندماه سنه یکهزار و سیصد و نود و چهار هجری خورشیدی

پ.ن: وبسایتم هر هفته یکشنبه راس بیست و سی دقیقه به روز میشه

توضیح عکس سربرگ: کوله پشتی ها هم پیشرفت کردنا! کی پایست با این کوله هه بریم دزدی؟؟؟

7 پاسخ

  1. اول سال نوتون مبااارک
    امیدوارم پر از موفقیت ها و دستاوردای جدید باشه براتون

    سال ۹۴تون خداروشکر خیلی رو به رشد بودینااا این خیلی خوبه. اینجور که من خوندم توی ماه های اول سال همه چی به هم ریخته بوده و کم کم هرچی بن اخر نزدیک شدین چیزای خوبش بیشتر شده و سیرش صعودی شده. امیدوارم همینجوری موفقیت هاتون بیشتر و بیشتر بشه امسال

  2. عیدتون مبارک.امیدوارم کوله پشتی ۹۵پر از موفقیت و درخشش باشه.و خالی از شکست…ازینکه در اتفاقی از کوله پشتیتون حضور داشتم خوشحالم:))
    منم تو سال ۹۴ با نجوم اشنا شدم…با خیلی ادما و خیلی چیزا که اتفاقای خوبی بودن…
    یکی از اتفاقات خوب هدیه گرفتن ی تابلو بود که عالی بود برام:))

    1. عید خودت مبارک دکتر …
      امیدوارم امسال رو مث پارسال با شکست شروع نکنم
      برای تو هم آرزوی موفقیت دارم، خیلی خیلی خیلی زیاد

پاسخ دادن به ابراهیم عطائی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا سوال امنیتی را پاسخ دهید. *