عمه بزرگ پریشب پرکشید …

و خیلی چیزها رو بهمون یادآوری کرد! از مرگ! الحق که در بهترین زمان از سال فوت کرد

دوباره یاد موضوع خطوط زمانی زندگیمون افتادم! اینکه چقدررر میتونیم ما بی رحم باشیم

اینکه شخصی رو ول کنیم و بریم به این امید که در آینده وقتی خواهد بود که دوباره ملاقاتش کنیم! حالا اگه طرف اتفاقی براش تو این مدت افتاد یا فوت شد چی؟ بعدش اون همه اشک و ناله زاری و هق هق رو چه سود؟ که کاش زودتر یادش می کردم و زود تر می دیدمش و …

واقعا چند نفر دیگه از عزیزان ما باید بمیرن تا بتونیم این نکته رو یک بار و برای همیشه از ته دلمون درک و بهش عمل کنیم؟ که همیشه همدیگه رو نداریم، همیشه باهم نیستیم.

می رسد روزی که بی هم می شویم

یک به یک از جمع هم کم می شویم

می رسد روزی که ما در خاطرات

موجبات شادی و غم می شودیم

گاه گاهی یاد ما کن ای رفیق!

می رسد روزی که بی هم می شویم

 

 


 

 

 

تحریر شده بتاریخ یکم تیرماه سنه یکهزار و سیصد و نود و پنج هجری خورشیدی

پ.ن: وبسایتم هر هفته یکشنبه راس بیست و سی دقیقه به روز میشه

4 پاسخ

  1. سلام بر جناب عطایی عزیز
    واقعا تسلیت میگم میدونم که خییلی سخته .. به فاصله ی خییلی کم ما هم دوتا از اعضای خوب فامیل رو از دست دادیم این ایام جای خالیشون خییلی حس میشه این روزا تو دورهمی ها کاش کمی فقط کمی قدر همدیگه رو بیشتر بدونیم دیر یا زود ما هم باید به این کاروان بپیوندیم خدا آخر و عاقبتمون رو بخیر کنه ….!!! روح عمه خانوم بزرگوار هم شاد و غرق در آرامش

  2. عارضم که در سکتنس های اولیه فیلم خطای بخت ستارگان ما میگه که: یک روزی بوده قبل از ما و یک روز هم خواهد بود بعد از ما. با مردن زیاد مشکلی ندارم ولی با قسمت قبل از گریه و زاری موافقم!! ضمنا آقا مطلب میذاری بلند بذار آدم بصرفه ترافیک برای لود سایتت بده، وا میکنیم میبینیم ۵ خط نوشتی، داستان کوتاهه مگه

    1. درود بر برادر سیاوش
      حال و احوال شما؟
      ناپیدا کلا!
      جمله فیلمه منو خیلی گرفت!
      زیاد نوشتن هم گای خواننده رو خسته میکنه! البته نه اینکه با زیاد نوشتن مخالف باشم. اما کلا حرف و برداشت خودمه از موضوعات، حالا گاهی زیاد میشه، گاهی هم با عرض شرمندگی کم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا سوال امنیتی را پاسخ دهید. *