۱۹ هم قطار
خبر کشته شدنشون دو روز پیش به دستم رسید ۱۹ سرباز در سانحه رانندگی اتوبوس جان باختند … واقعا عذاب دهنده بود من تاحالا تو مراسم کسی، برای فوت کسی گریه نکردم. گریم نمیگرفته، اما همیشه دلم واسه سربازا سوخته و اینکه خودمم سربازم خب بدیهی بیشتر درکشون می کنم. درسته که پسرا وقتی از […]
چند نفر دیگر؟
عمه بزرگ پریشب پرکشید … و خیلی چیزها رو بهمون یادآوری کرد! از مرگ! الحق که در بهترین زمان از سال فوت کرد دوباره یاد موضوع خطوط زمانی زندگیمون افتادم! اینکه چقدررر میتونیم ما بی رحم باشیم اینکه شخصی رو ول کنیم و بریم به این امید که در آینده وقتی خواهد بود که دوباره […]
پراکنده
* کارم از تبلی به جایی رسید که دیگه حتی واسه به روز کردن سایت هم تنبل شدم … سعیم رو میکنم تکرار نشه. این دومین باره این روال داره شکسته میشه آمار بازدید سایت نسبت به گذشته واقعا افت کرده نمی دونم باید چیکارشون کنم ؟؟؟ ** دیروز اصلا روز خوبی نبود، اصلا. برعکس […]
سه شنبه از ظهر به بعد | برگی از نوشته های حقیقی
چند مدت یش داشتم وبلاگ قدیمیم رو مرور می کردم و یادخاطرات می کردم که این نوشته واقعا طولانی از خودم حسابی توجهم رو جلب کرد! نمی دونم ی حوصله کردم این همه تایپ کنم؟؟؟؟ مکان: بازوی کهکشان راه شیری-منظومه ی شمسی-کره ی زمین-قاره ی کهن-منطقه ی خاور میانه-کشور ایران-استان خراسان جنوبی-شهرستان مرکزی-شهر بیرجند-انتهای […]
هدف از نجوم
قرار بود پایان این هفته با عزیران یکی از کانون های نجوم دانشگاه های سطح شهر بریم و شبی رو در سه قلعه بگذرونیم! اعتراف می کنم برای این آخر هفته لحظه شماری می کردم! اما متاسفانه بدگویی ها و رفتار غیرحرفه ای تیم میزبان، باعث عوض شدن نظر آسمان مهر برای شرکت در این […]
ناگهان
خبرش چند روز پیش به گوشم رسید … 6 نفر در یک سانحه رانندگی در دم جان باختند پدر، مادر، فرزند، عروس و دو نوه از خانواده دوستی، یک پسر ماند و بس که آن هم سرباز بود و در این سفر همراهشان نبود. دوستی ها رفتند تا با فردی که در حال مردن بود […]
مرض وقت شناس
مهران مدیری تو برنامه دورهمی حرف بسیار جالبی زد، میگفت بعضیا میرن سرکار که بازنشست بشن، زندگی میکنن تا بمیرن، آرزو دارن آنفلوانزای خوکی بگیرن تا بهشون یک هفته مرخصی استعلاجی بدن یا … القصه که این حرفش در مورد من کاملا صدق میکنه، ماه ها بود که در حسرت یه سرما خوردگی ساده واس […]
کوله پشتی 94 من
دوباره سلام قبل از هر چیز باید بگم ایده ی این پست رو از بلاگ دوست خوبم محمدحسین محسنی گرفتم! بدم نیومد که یکم به سالی که گذشت فکر کنم و ببینم چیا رو به دست آوردم و چه چیزایی از دست دادم و البته اینجا به اشتراکش بزارم! بزارین از فروردین شروع کنم! خب […]
میلاد
همین الان فهمیدم میلاد هم از بیرجند رفته و دیگه نمیاد. دلم خیلی گرفت! یاد زمانی افتادم که تازه کنکور داده بود و من دورا دور پیگیر بودم تا به آسمان مهر بیاد! و حالا داره میره! از دوستی و رفاقت با میلاد واقعا راضی هستم! میلاد رفت، محمدحسین رفت، محسنک رفت، محسن رفت، حسام […]
پول خرد
از تاکسی پیاده شدم و به راننده پول دادم، گفت پول خرد بدین. گفتم ندارم! رفتم و بعد ده دقیقه موفق شدم پول خرد پیدا کنم! پول و بهش دادم و گفتم راننده بدون پول خرد به زنبور بی عسل شباهت داره! غرغر کرد و گفت مشکل خودتونه! حقش بود پول رو بهش ندم تا […]