دست و پا شکسته
این روزا دلم خیلی میگیره در بی پشتوانه ترین حالت زندگیم قرار گرفتم دستم به هیچ جایی نمیرسه، زحماتم نتیجه ی عکس میده، دعاهام مستجاب نمیشه انگار از دنیا جدا افتادم. انگار اصن نیستم، انگار مُردم. اونفدر که الان از آیندم میترسم، از مرگم نمی ترسم … موندم، گیر کردم اینکه دیگه باید چیکار کنم […]
چجوری به دنیا اومدم؟؟؟
همیشه دوست داشتم یه روز از این موضوع بنویسم که وقتی از پدر و مادرتون پرسیدین من چجوری به دنیا آمدم چه جواب هایی گرفتین یا عکس العمل پدرها و مادرها چی بوده؟ بخاطر دارم که خیلی کوچیک بودم، شاید چهار و یا پنج ساله ، این سوال رو چندین مرتبه از پدر و مادرم […]
نوش دارو پس از …
سلام و عید همگی مبارک ماه رمضون هم با همه سختی ها و طاعات و عبادات تموم شد و رفت تا سال دیگه … علاوه بر اینکه این پست رو ارسال کردم تا تبریکی خدمت تمامی عزیزان گفته باشم، مطلب دیگه ای هم هست که بنظر لازمه عنوان بشه هر آدمی در این دنیا با […]
واژه ها
دوستان! دشمنان! عزیزان! پلیدان! سر جدتون قسم! به واژه واژه ای که از زبونتون میاد بیرون اعتقاد داشته باشین! اینقدر تناقض به وجود نیارین! به هرچی که میگین! وقتی میگین دوستش دارین؛ دوستش داشته باشین واقعا! اگه میگین یه دنیا براتون ارزش داره واقعا ارزش داشته باشه! اگه میگین تو دوست منی واقعا اونو دوست […]
دو برگه خاک گرفته
الان داشتم آرشیو های پیشین وبسایتم رو چک میکردم ، واقعا چه روزهایی که بر من گذشت! در این بین به دو تا نوشته ی جالب برخوردم که گفتم گذاشتن دوبارشون خالی از لطف نیست. برگه اول: خواب: یکی از خواب بیدارم کند یکی بیدارم کند و بگوید بگوید که این ها […]