برعکس خاطرات | قسمت دوم
درست به خاطرم نمانده، یا پایان سال دوم دبیرستان است یا سال سوم! همانطور که ملاحظه میفرمایید دماغی داشتم هر روز از روز قبلش بزرگتر می شد و همگی معتقد بودند بخاطر بلوغست، ای خبر مرگ این بلوغ را بیاورند که آسایش و شب و روز برایم نگذاشته بود. دست خط خرچنگ قورباغه ی روی […]
فلان نماند …
همیشه سعی کردم تا جایی که میتونم کنار وایستم، آسه برم آسه بیام. تا مبادا برای کسی خودآگاه یا ناخودآگاه مشکل ساز بشم. اعتراف می کنم همیشه موفق نبودم و کم نبودند اوقاتی که اسباب زحمت و اذیت بقیه شدم. همیشه بر این عقیده بودم که باید همدیگه رو دوست داشته باشیم، باهم مهربون باشیم […]
کوله پشتی ۹۵ من
بنا به عادتی که توسط دوست خوبم محمدحسین محسنی در من نهادینه شد، امسال هم میخام مثل پست سال پیش از آنچه گذشت ها و دستاوردهای سال ۹۵ در زندگی خودم بگم. در حقیقت میخام کوله پشتی خودم را همینجا خالی کنم تا ببینم چه کردم. در این بین خوشحال میشم شما هم اگه نظری […]