برعکس خاطرات | قسمت دوم
درست به خاطرم نمانده، یا پایان سال دوم دبیرستان است یا سال سوم! همانطور که ملاحظه میفرمایید دماغی داشتم هر روز از روز قبلش بزرگتر می شد و همگی معتقد بودند بخاطر بلوغست، ای خبر مرگ این بلوغ را بیاورند که آسایش و شب و روز برایم نگذاشته بود. دست خط خرچنگ قورباغه ی روی […]
تایتانیک
خب! امروز بالاخره پس از سالها به صورت کاملا اتفاقی و غیر ارادی فیلم تایتانیک رو از اول تا آخرش دیدم (استغفرالله)! باور کنید غیر ارادی بود. مشغول شستن ظرفها بودم و داشتم با تلویزیون آهنگ گوش میدادم که دادشم این فیلمو گذاشت و من هم بعد از چند دقیقه کاملا بی اختیار بیخیال ظرف […]
برداشتی آزاد | نهنگ عنبر
این که بعد از دیدن نهنگ عنبر چه حسی در من شکل گرفت؟ و یا ذهنم درگیر چه افکار و خاطرات و حرفهایی شد؟ باید بگم جزو معدود فیلم هایی بود که در حین تماشای آن گریه کردم! و تا حدودی منو یاد گذشته خودم انداخت! البته تا حدودی …. و، مواردی که ذهنم رو […]
کدام قطعه کم است؟
میخوام ایده ی این ارسال رو بهتون معرفی کنم! یه فیلم! ( jab tak hai jaan ) که باعث شد به این فکر کنم ما و یا اکثر ما تو زندگیمون چه قطعه ای رو کم داریم؟ در عشق و علاقمون چی کمه؟ از این مدل کلمات تو زندگی روز مره زیاد به کار می […]
ورا
فقط چند روز دیگه مونده … چند روز دیگه تا سفر به ورای زندگی! ورای آسمان … کویر … جایی که عاشقشم! دوباره ملاقات عقرب و قوس! ملاقات شعرای شامی! ستاره ای که خیلی ازش خوشم میاد … ملاقات بی شمار جرم آسمونی که میدونم بیشتر از یک ساله منتطرم هستن تا رصدشون کنم! سحابی […]
ابرها
کاش فقط کمی بالا بروم … قول می دهم … فقط کمی … فقط تا ابرها بالا میروم … همانجا کافیست! کافیست تا او را ببینم … کافیست تا دل سرکشم را کمی آرام کنم کافیست تا مطمئن شوم که هنوز شاد است … هنوز هم بدون من میخندد … بگذارید کمی تغییر کنم … […]