فلان نماند …
همیشه سعی کردم تا جایی که میتونم کنار وایستم، آسه برم آسه بیام. تا مبادا برای کسی خودآگاه یا ناخودآگاه مشکل ساز بشم. اعتراف می کنم همیشه موفق نبودم و کم نبودند اوقاتی که اسباب زحمت و اذیت بقیه شدم. همیشه بر این عقیده بودم که باید همدیگه رو دوست داشته باشیم، باهم مهربون باشیم […]
دو برگه خاک گرفته
الان داشتم آرشیو های پیشین وبسایتم رو چک میکردم ، واقعا چه روزهایی که بر من گذشت! در این بین به دو تا نوشته ی جالب برخوردم که گفتم گذاشتن دوبارشون خالی از لطف نیست. برگه اول: خواب: یکی از خواب بیدارم کند یکی بیدارم کند و بگوید بگوید که این ها […]